در : صفحه اول » دیدگاه » انتفاضه حفظ کرامت پاسخی به طرحهای پاکسازی نژادی

انتفاضه حفظ کرامت پاسخی به طرحهای پاکسازی نژادی

چند روزی از انتفاضه دوم حفظ کرامت ملت عرب احواز می گذرد. طی روزهای اخیر دهها هزار تن از مردان و زنان عرب احوازی در شهرهای احواز، عبادان، محمره، معشور، شیبان، شبیشه و حمیدیه و در دیگر شهرها وروستاها بشکل مستمر تظاهرات کرده اند. این تظاهرات مستمر که بمدت چند روز ادامه یافته و از سوی مردم عرب به انتفاضه کرامت دوم مشهور شده است در پی اهانتهای مکرر صداوسیمای دولت مرکزی ایران شعله ور شده است.

صدا وسیمای جمهوری اسلامی با پحش نقشه ای از ایران و قراردادن عروسکهایی با لباس محلی در مرکز هر استان، نماد قومی مهاجران را بعنوان هویت بازر اقلیم احواز معرفی کرده است.

خیلی ساده اندیشانه خواهد بود اگر اعتراضات فعلی ملت عرب احواز را تنها به یک برنامه شبکه تلویزیون ربط دهیم. لذا لازم است که علل این اعتراضات در بستر تاریخی آن بررسی شود.

گرچه جرقه اعتراضات اخیر یک اقدام نژادگرایانه بوده است اما دلالتهای این اقدام را در چارچوب بیش از نه دهه سیاستهای دولت مرکزی ایران می توان یافت. این سیاستها چنان تاثیر شدیدی بر زندگی مردمان عرب گذاشته است، که چنین جرقه ای کوچک وجدان یک ملت چند میلیونی را را بهیجان درآورده و این ملت را به خیزش دربرابر جمهوری اسلامی و به چالش کشیدن این رژیم جنایتکار وضدبشر واداشته است. لذا نژادپرستی گرچه خود یک بیماری خطرناک است اما خطرناکتر از آن سیاستهای پاکسازی نژادی خشن و نرمی است که حاکمان مرکزی در ایران چه پهلوی و چه خمینی و خامنه ای بر سر مردمان عرب پیاده کرده اند.

در بررسی بیماری نژادپرستی وحضور این بیماری در میان گروههای سیاسی و اجتماعی وحتی مذهبی، از بدو تولد این رویکرد ضدانسانی و انتقال این ویروس کشنده بواسطه ناقلان آن که همانا گروههای تحصیل کردگان خارج در اواخر قرن نوزدهم و دراوایل قرن بیستم میلادی، ایده نژادپرستی در جنگ برسر قدرت و سرنگونی حاکمیت تورکهای قاجار بر ممالک محروسه قاجاریه در میان شبه نخبگان درباری و مرکزنشین متولد شد.

در دوره حاکمیت رضاخانی، دشمنی با عرب و تعریف عرب بعنوان خطر قرمز عنصر اساسی در تعریف هویت ایرانی برای دولت-ملت نوین ایران شد. بی شک نظریه پردازانی که در جنگ بسط قدرت دولت مرکزی بر ممالک محروسه شرکت داشتند نژادپرستی را بعنوان یک ابزار فعال در حمله به هویت ملل دارای حاکمیت محلی استفاده کردند و با تکیه بر زور دستگاه حاکمیت رضاخانی به فرهنگ و هویت و تاریخ این ملتها تاختند و تازیدند. در اینجا نیازی نیست که به شرح نوشته ها وآثار دهها نویسنده موسس فرهنگ نژادپستی اشاره کنیم.

بررسی تاریخی سیاستهای دولت مرکزی در احواز

 به دنبال لشکرکشی رضاخان به اقلیم احواز، مدارس عربی تعطیل شد و مدارس فارسی زبان تاسیس شد و زبان رسمی رایج در امارت عربستان آن زمان از عربی به فارسی تغییر کرد. دولت مرکزی در دهه سی میلادی، طرح عظیم تغییر بافت جمعیتی را در عبادان به اجرا گذاشت و سبب شد تا طبق آمارهای رسمی جمعیت شهر عبادان درنتیجه ورود مهاجران ازدیگر استان ها جهشی بسیار شدید داشته باشد و درسال ۱۹۵۶ میالدی به ۲۲۶ هزار نفر برسد (۱). برحسب آمارهای دولتی حدود ۶۰ درصد این مهاجران از اصفهان و یزد بودند و ۴۰ درصد از استان فارس و بنادر و ٨ درصد از کرمانشاه و الباقی از بقیه استانها. مهاجرت به عبادان تا انقالب ۱۹۵۹ ادامه داشت به طوری که جمعیت این شهر دراین سال درحدود ۳۰۰ هزار نفر بود.

 شهر عبادان جدید با فاصله چند هزار متری در کنار شهر قدیم عبادان ساخته شد و در حالی ساکنان اصلی عبادان در فقر وبدبختی روزگار سپری می کردند مهاجران در ناز ونعمت بسر می بردند. در آن زمان نیز صداوسیمای استان در عبادان بنانهاده شد و فرهنگ عرب ستیزی و تحقیر عرب ماده رایج این شبکه بود و فرهنگ اقوام مهاجر دیگر بعنوان هویت اقلیم احواز معرفی می شد. مردم عرب عبادان و شهرهای مجاور در حالی شاهد ترقی مهاجران تازه وارد بودند که خود در فقر بسر می بردند و نفت و پالایشگاه جز دود و اهانت و تحقیر و غربت در موطنشان ثمره دیگری برای آنها نداشته است.

در دهه ۳۰ میلادی دولت مرکزی طی بخشنامه هایی نام رسمی اقلیم را ازعربستان به خوزستان تغییر داد و نام اکثر شهرهای اقلیم تغییر یافت. نام های فارسی جایگزین نام های مورد استفاده مورد عرب یعنی عبادان، محمره، فلاحیه، خفاجیه و دهها نام شهرها و روستاها و دیگر اماکن شد. رسمیت یافتن زبان فارسی از یک طرف و طرحهای دولت مرکزی برای وارد ساختن صدها هزار غیرعرب به اقلیم احواز جهت تغییر بافت جمعیتی، تبعیض نژادی و محروم ساختن ملت عرب از هرگونه فرصت اشتغال و کار و پیشرفت یکی از سیاستهای اصلی رژیم پهلوی در تعامل با ملت عرب احواز بود.

پس ازجنگ جهانی دوم وآغاز برنامه های هفت ساله توسعه دردهه پنجاه میلادی دولت مرکزی در حدود ۹۲ درصد از اعتبارات برنامه های اول ودوم توسعه را اختصاص به اقلیم احواز داد.(۳)  به بهانه توسعه اقتصادی و ایجاد طرح های کشاورزی درشمال اقلیم دراطراف شهرهای سوس و درفول وشوشتر و تاسیس کارخانه قند در برنامه اول توسعه (۱۹۲۸-۱۹۵۵ ) و نیشکر السبعه (هفت تپه) دربرنامه دوم توسعه (۱۹۵۵-۱۹۶۲ ) وساخت سدها، دهها روستای عرب نشین باخاک یکسان شد و روستائیان مجبور به کوچک کردن و ترک زمینهای ابا اجدادیشان شدند. درنتیجه تغییرات وسیع درملکیت زمین های کشاورزی دراین منطقه، روستائیان عرب در مناطق فقیر نشینی را درحومه شهر قدیم سوس مسکن یافتند. لذا مردم شمال اقلیم احواز نظیر مردم عرب عبادان از توسعه و پیشرفت جز آوارگی و حاشیه نشینی نصیب دیگری نداشتند.

طی برنامه هفت ساله دوم توسعه، بندر محمره مورد هدف سیاست واردسازی مهاجران غیرعرب قرار گرفته و جمعیت این شهر در هر ۱۰ سال دوبرابر شد وجعیت آن از ۲۲ هزار نفر درسال ۱۹۵۶ به۱۲۱ هزار درسالهای ۱۹۵۶ رسید(۱). طی برنامه هفت ساله دوم توسعه طرح های ادارای، نظامی وصنعتی درشهر احواز انجام شد. درنتیجه این طرح ها وورود مهاجران جدید به این شهر جمعیت این شهر در هر ۱۰ سال دوبرابر شد وجمعیت آن از ۱۲۱ هزار نفر درسال ۱۹۵۶ به۳۳۵ هزار درسالهای ۱۹۵۶ رسید و۵۸۰ هزار نفر درسال ۱۹۸۶ رسید(۱)طرح های نظامی رسما از به کارگیری عربها امتناع می کردند. اکثر اداره ها نیز به بهانه ودالیل مختلف درصد اندکی را از مردم عرب به کارگرفته بودند.

پس از آن در برنامه های پنج ساله سوم وچهارم توسعه(۱۹۶۲- ۱۹۵۲) تاسیسات پتروشیمی درعبادان، بندر خور موسی، معشور وکارخانه های صنعتی دراحوازتاسیس شد. در بندر تجاری خور موسی (بندر شاپور یا بندرامام ) که دردهه ۵۰ میلادی تاسیس شده بود، تاسیسات پتروشیمی نیز ایجاد شد. وبدین ترتیب سیل جدیدی از مهاجران را روانه این شهرها ساخته و مردمان عرب را در خارج از حیطه کار و اشتغال در فقر و تنگدستی نگه داشتند.

شهر معشور جدید نیز بسان شهر عبادان جدید بافاصله چند کیلومتری درکنار معشور قدیم ساخته شد وطرح های پتروشیمی را در برگرفت(۲). تا به امروز معشور قدیم وجدید به خوبی ازهم قابل تمییز هستند. تا همین امروز محله های عرب نشین معروف به معشور قدیم ازسوی شهرداری به عنوان محله های حاشیه نشین معرفی می شوند. این واقعیت خود افشا کننده تبعیض نژادی گستری دولت مرکزی علیه ملت عرب است، و وضعیتی کاملا مشابه وضعیت فعلی شهر احواز است. در احواز بیش از ۲۰ محله حاشیه نشین عرب در حدود ۶۰۰ هزار عرب احوازی را در فقر و تنگنا اسکان داده اند.

تا اوایل دهه شصت میلادی وقبل از تصویب قانون اصلاحات ارضی، خوانین بختیاری نظیر مجیدخان وهمچنین خوانین دیگری نظیر

جزایری ویاوری بر زمین های اطراف شوشتر، فئودال هایی نظیر نظام مافی وخوانساری بر زمین اطراف سوس، عباس

شرکت بر منابع طبیعی نظیر معادن ماسه کرخه و شاوور دراطراف منطقه عبدالخان وخانواده تقی زاده درشهرستان خلفیه

بر کشاورزان عرب حکمرانی می کردند. دولت مرکزی با حمایت ازاین فئودالها توانست سطح وسیعی اززمین کشاورزان عرب

را ازدست آنها خارج سازد وعشایر مهاجر غیرعرب را درآن اسکان دهد.

دولت مرکزی باحمایت ازاینگونه فئودالها برای خود طرفداران محلی ایجاد کرده بود ومخالفان سیاست های دولت مرکزی

را به شکل غیرمستقیم ازسوی مخالفان محلی تحت فشار قرار می داد.

تاثیر دردآور شرایط سخت زندگی ودشواری وضعیت اقتصادی ناشی از تبعیض شدید نژادی ازیک سو وتحقیر واهانت هایی که از سوی رسانه ها به مردم عرب می شد، را بوضوح در سبک موسیقی حزین و دردآور آن دوره که به سبک علوانیه معروف شد، می توان دید.

رژیم جمهوری اسلامی نیز که با شعار اسلام و دادن وعده اعطای خودمختاری و تحقق حقوق ملی به ملت عرب احواز برسرکار آمد، کار خود را با قتل عام ملت عرب محمره در چهارشنبه سیاه محمره در سال ۱۹۷۹ آغاز کرد.

در سال ۱۳۶۴ شمسی نیز روزنامه اطلاعات که زبان رسمی رژیم جمهوری اسلامی بود در راستای انکار وجود ملت عرب احواز و به تبع آن انکار حقوق این ملت، به مردم عرب اهانت کرده و میلیونها عرب را شماری کولی خواند. در پاسخ به این اهانت گستاخانه زبان رسمی جمهوری اسلامی و در اوج دوران خفقان جنگ، هزاران جوان عرب به خیابانها آمده و علیه جمهوری اسلامی شعار دادند و با نثار خون و جان خود از کرامت ملت عرب احواز دفاع کردند. در انتفاضه حفظ کرامت اول صدها تن زندان و شکجنه شدند و دهها تن مخفیانه و بدون محاکمه در زندانها کشته و یا اعدام شدند.

جمهوری اسلامی با از سرگیری برنامه ساخت دهها سد که از دوره شاه طراحی شده بودند، پس از سال ۱۳۶۴ شمسی وبمدت یک دهه توانست تمامی رودخانه ها وتالابهای اقلیم احواز را بخشکاند و آبها را یا در دریچه های سدها و در استانهای مشرف بر اقلیم احواز مخزون کند و یا به مناطق مرکزی ایران انتقال دهد.

در دوران پس از جنگ نیز هاشمی رفسنجانی یکی از بزرگترین طرحهای پاکسازی نژادی را در اقلیم احواز پیاده کرد. سلسله طرحهای هشتگانه نیشکر بیش از ۲۵۰ هزار هکتار از حاصلخیزترین زمینهای اقلیم احواز در دو سوی رودخانه کارون از شمال تا جنوب اقلیم احواز را بزور از دست کشاوزان عرب مصادره کرد. در نتیجه این طرح بیش از نود روستای عرب نشین تخریب شد و به جمعیت حاشیه نشینان شهر احواز بیش از ۳۰۰ هزار نفر افزوده شد. شهر احواز تنها شهر در کشور است که بیش از پنجاه درصد ساکنان شهر در مناطق حاشیه نشین زندگی می کنند که تمامی آنها عرب هستند. رژیم جمهوری اسلامی هزاران هکتار از زمینهای کشاورزان عرب را سلب کرده و به بنیاد جانبازان و ایثاران، سپاه پاسداران، منطقه آزادی تجاری اروند و طرحهای پرورش آبزیان به رانت خواران واگذاری کرد. در مقابل شهرهای عرب نشین به حال جنگ زده خود رها شده و مردم عرب در خارج از چرخه کار و زندگی و پیشرفت کنار رانده شدند.  

انتفاضه آوریل ۲۰۰۵ میلادی نیز درپاسخ به طرحهای جمهوری اسلامی برای کوچ اجباری دوسوم مردم عرب اقلیم احواز به مناطق مرکزی ایران شعله ور شد. شعله این انتفاضه هیچوقت خاموش نشد و تا به امروز این انتفاضه ادامه دارد و صدها جوان عرب طی ۱۳ سال پس از انتفاضه جان خود را در حین اعتراض علیه سیاستهای پاکسازی نژادی در احواز از دست دادند.

در دوره پس از انتفاضه آوریل ۲۰۰۵ تاکنون دولت ایران امتیاز انحصاری در مصادره امکانات و ثروتهای طبیعی استان نظیر زمینهای کشاورزی و فرصتهای شغلی را با قومیت همسایه احواز و به رهبری محسن رضایی اعطا کرد. در نتیجه این توافق تاکنون شمار زیادی از روستاهای لرستان خالی از سکنه شده و دهها هزار تن از ساکنان این روستاها و شهرهای کوچک لرستان به اقلیم احواز مهاجرت داده شده اند. در پی اجرای این سیاستها و باز بودن دست مسئولان غیربومی در اقلیم احواز در اعمال تبعیض نژادی گسترده در اعطای فرصتهای شغلی، اقلیم احواز به کارگاهی برای اشتغال مهاجران تازه وارد تبدیل شده است. این در حالیست که ساکنان اصلی این اقلیم در فقر و تنگدستی و بیکاری زندگی می کنند. آمار بیکاری میان مردم عرب در شهرهای مختلف بین ۵۰ درصد تا ۹۰ درصد است.

فقدان هرگونه مسئولان دلسوز بومی و واگذاری امتیاز انحصاری بهره برداری از اقلیم احواز به مهاجران و به اجرا گذاشته شدن طرحهای امنیتی و خطرناک برای محیط زیست، سبب شده تا فاجعه بزرگ زیست محیطی در اقلیم احواز رقم بخورد. احواز برای چندین سال آلوده ترین شهر جهان است و سالانه بیش از پنج هزار احوازی بیش از حد طبیعی و در اثر فاجعه زیست محیطی جان خود را از دست می دهند.

بررسی تاریخچه سیاستهای رژیمهای مرکزی ایران در اقلیم احواز نشان می دهد که این سیاستها همگی رویه و سویی مشترک دارند. این سیاستها حتی قدیمی ترین آنها چنان تاثیری بر زندگی ملت عرب احواز گذاشته اند که تاکنون پابرجاست. جدایی محله های فقیر عرب نشین از محله های مرفه مهاجران در عبادان و احواز و معشور وعمیدیه تاکنون پابرجاست. تبعیض نژادی صفت مشترک تمامی این سیاستها است. در هیچ جای ایران شرکت و یا کارخانه ای وجود ندارد که ۹۰ درصد شاغلان در آن از غیربومیان باشند.

 همگی این سیاستها در دوره های مختلف صفی طولانی از محله های حاشیه نشین در عبادان وا حواز و معشور وعمیدیه و غیره ایجاد کرده اند. براساس آمارهای رسمی جمهوری اسلامی ایران در حدود یک میلیون عرب احواز در مناطق حاشیه نشین در شهرهای ذکر شده در فقر شدید زندگی می کنند.

سیاستهای عدید دولت مرکزی ایران هیچ جایی برای شک باقی نمی گذارد که تبعیض نژادی در حق ساکنان اصلی اقلیم احواز امری سیستماتیک و طراحی شده است.

 در تمامی مراحل دوران سیاه حاکمیت مرکزی بر احواز، نژادپرستی و ترجیح قومیت مهاجران بر ساکنان اصلی و اهانت و توهین واحتقار هویت و زبان مردمان عرب همواره یک رویه ثابت رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی بوده است.

اما، بیماری نژادپرستی ارزش انسانی ملتهای مورد تبعیض را در نگاه افکار عمومی تحت تاثیر قرار داده و در دراز مدت فرصت  سرکوب این ملتها را بدون هیچ هزینه ای در اختیار جنایتکاران حاکم قرار می دهد. انتشار گسترده ویروس عرب ستیزی و دگر ستیزی تنها بسود جمهوری اسلامی است و در صورت همه گیر شدن این مرض هیچگونه اعتمادی میان مردمان اقالیم مختلف کشور باقی نخواهد ماند و این بمعنای تضمین حاکمیت جمهوری اسلامی برای مدت دهه هاست.

همچنین بدون شک سیاست ایجاد تفرقه قومی میان دو ملت همسایه تنها بسود رژیم جمهوری اسلامی است. در مقابل این سیاست جمهوری اسلامی مردم عرب تاکنون از هرگونه برخورد قومی دور ایستاده است و این فرصت را در اختیار رژیم قرار نخواهد داد. در مقابل بر نخبه گان استانهای همسایه احواز است تا با روشنگری مردمان خود اجازه استفاده ابزاری از ملت همسایه احواز بمنظور پیاده سازی سیاستهای ضد بشری نظیر تبعیض نژادی و پاکسازی نژادی در احواز را ندهند. بی شک استمرار سیاست فعلی جمهوری اسلامی در سلب فرصت حیات از فرد فرد مردم عرب احواز و اعطای آن به مهاجران وارده تبعات خطرناکی به دنبال خواهد داشت.

آنچه این روزها در شهرهای احواز در حال وقوع است انتفاضه ای بزرگ به تمامی معنای کلمه است. انتفاضه ای که آگاهی ملی در میان مردم عرب نسبت به سیاستهای خبیث جمهوری اسلامی در پاکسازی نژادی را در سطح گسترده ای انتشار داده است. این قیام مردمی چالش بزرگی در برابر تحقیق سیاستهای تغییر بافت جمعیتی در احواز بهمراه خواهد داشت.

نویسنده: مهدی هاشمی

تمام حقوق نشر متعلق به وب سایت پادماز است. مطالب منتشرشده در وب سایت پادماز ضرورتا بیانگر رویکرد جنبش ملی دموکراتیک عرب الاحواز نیست.

الصعود لأعلى