در : صفحه اول » فرهنگی-اجتماعی » شاهدی برکشتار مردم عرب محمره

شاهدی برکشتار مردم عرب محمره

روایت حوادث چهارشنبه سیاه محمره درمصاحبه با یکی از موسسان کانون فرهنگی خلق عرب، در دو قسمت در سایت پادماز منتشر می شود.

طاهر حلمی زاده متولد ۱۳۳۶ شمسی(۱۹۵۷ میلادی) اهل محمره چندین سال از جوانی خود را درزندان های شاه سپری کرد. در اوایل انقلاب وی یکی از موسسان کانون فرهنگی خلق عرب بود. چند سال پس از حوادث خونین چهارشنبه سیاه محمره مجبور به ترک وطن شد.

کشتار محمرهمزدوران خمینی و جنایتکاران کینه توز جبهه ملی ایران، در نهم خرداد ۵۸ دست به کشتار مردم عرب محمره زدند.

گفتگو از: مهدی هاشمی

قسمت اول:

درباره حوادث شهر محمره (خرمشهر) در چهارشنبه نهم خرداد سال ۵۸  که به چهارشنبه سیاه معروف شد، گفتگویی با آقای حلمی زاده داشتیم که در پی می آید:

سوال: مشارکت ملت عرب (خلق عرب) درانقلاب بهمن ۵۷ چگونه بود، نیروهای سیاسی فعال عرب در دوره قبل از انقلاب وپس از آن، کدام گروهها بودند؟ نقش آیت الله شبیر خاقانی دراین دو دوره چه بود؟

دردوره قبل از انقلاب پس از اتفاقیه الجزایر بین ایران وعراق، جبهه آزادی بخش احواز(جبهه تحریر الاحواز) درعراق منحل شد. اکثر مبارزان عرب به سوریه ودیگر کشورهای عربی منتقل شدند. البته شماری از مبارزان این جبهه به وطن بازگشتند که با ارتش ایران در منطقه مشداخ درگیر شده وتقریبا تمامی آنها به شهادت رسیدند.

 همچنین جبهه مردمی آزادی بخش احواز (الجبهه الشعبیه لتحریر الاحواز) به سوریه منتقل شد. بلافاصله پس از پیروزی انقلاب ۵۷، جبهه مردمی در سوریه انحلال خود را اعلام کرد ومبارزان این جبهه که گرایشات ملی ویا مارکسیستی داشتند به وطن بازگشتند.

ملت عرب بسان دیگر ملل درایران در انقلاب ۵۷ مشارکت وسیعی داشت. مردم عامه عرب با شرکت درتظاهرات وکارگران عرب با شرکت کامل دراعتصابات کارگران شرکت نفت، کارگران بنادر ودیگر شرکت ها نقش به سزایی در تعطیلی قدرت اقتصادی نظام شاه داشتند. شیخ شبیر خاقانی نیز نقش مهمی دررهبری قیام مردم عرب علیه نظام شاه داشتند.

شیخ شبیرخاقانی تنها مرجع شیعی عرب درایران بود. وی یکی از مدرسان خمینی در حوزه علمیه نجف بود. در دوره تبعید خمینی، خاقانی درارتباط مستقیم با او بود. دراین دوره شیخ خاقانی کمک های مالی زیادی به خمینی کرد. خمینی نیز وعده های زیادی درتحقق حقوق ملت عرب درصورت به قدرت رسیدنش به خاقانی داده بود.

شیخ شبیر خاقانی انسان والایی بود وبه هیچ وجه ظلم وتعدی به هیچ انسانی را نمی پذیرفت. وی مخالف شدید تندروی از هر سویی که باشد، بود وبه هیچ وجه فرقی میان عرب وغیرعرب قائل نمی شد. او یکی ازعلمایی بود که به شدت طرفدار تحقق حقوق ستمدیگان عرب بود.

با پیروزی انقلاب وبازشدن زندانها، شمار زیادی از زندانیان عرب طرفدار حقوق ملت عرب که سالهای طولانی از عمر خود را در زندانهای رژیم پهلوی سپری کرده بودند از زندان آزاد شدند. من خودم یکی از این نیروها بودم. این نیروها درزندان ها با نیروهای سیاسی چپ ودیگر گروهها هم سلولی بودند. این امر سبب شد تا زندانیان عرب به هنگام خروج از زندانها گرایشات سیاسی چپ داشته باشند.

اگر بخواهیم به تشکل های سیاسی عرب که پس از انقلاب در اقلیم احواز تشکیل شدند بپردازیم باید گفت که اولین تشکل سیاسی عرب درمحمره تاسیس شد. این تشکل سیاسی درابتدا “الجبهه السیاسیه”(جبهه سیاسی) نام داشت ودراولین روزهای سال ۵۸ تاسیس شد. پس از مدتی کوتاه نامش به “سازمان سیاسی خلق عرب” (المنظمه السیاسیه للشعب العربی) تغییر یافت. این تشکل شیوخ قبایل عرب ونیروهای ملی را دربرمی گرفت.

درمدتی کمتر از بیست روز تشکل سیاسی دیگری به نام “کانون فرهنگی خلق عرب”(المرکزالثقافی للشعب العربی) تاسیس شد. موسسان این کانون فرهنگی گرایشات سیاسی ملی ویا مارکسیستی داشتند. اعتدالگری موسسان این مرکز سبب شد تا نیروهای سیاسی عرب از ملی گرفته تا مارکسیستی واسلامی ودیگر گروهها جذب این کانون شوند.

درمانیفست تاسیسی این کانون برضرورت کارفرهنگی به منظور جبران دهها سال عقب ماندگی مردم عرب از پیشرفت فرهنگی واجتماعی، تاکید شده است. همچنین به دلیل اهمیت کارفرهنگی ازدید موسسان این کانون، تاکید شده است تا استقلال کارفرهنگی ازکارسیاسی حفظ شود.

 در جشن تاسیس این کانون فرهنگی شخصیت های مختلف مذهبی محمره نظیر شیخ سلمان خاقانی از نزدیکان شیخ شبیر خاقانی ودیگر شخصیت های معروف شهر وفرهیختگان حضور داشتند. شیخ سلمان به نشانه دفاع از رویکرد فرهنگی این کانون کتابخانه شخصی خود را به عنوان هدیه به این کانون هدیه کرد.

 بلافاصله فعالیت های کانون فرهنگی خلق عرب شروع شد. جوانان تحصیل کرده کلاس های آموزش زبان عربی را دایر کردند وبه مردم زبان عربی آموزش می دادند. شب های شعر عربی برگزار شد وشعرای مختلف درمحل کانون فرهنگی به عرضه آخرین قصاید خود پرداخته ودر رد ستم برعربها و تاکید برحقوق این ملت قصیده ها سرودند. جوانان وزنان حضور گسترده ای دربرنامه های این کانون فرهنگی داشتند.

تاکید برکارفرهنگی به معنای نپرداختن به سیاست درکانون فرهنگی خلق عرب نبود. این کانون میتینگ های سیاسی عدیدی را با حضور سخنرانانی ازنیروهای چپ ایرانی و یا چپ عرب وملی عرب برگزار کرد. همچنین مناظره ها وگفتگوهای عدیدی میان سازمان های سیاسی نظیر فدائیان، راه وکارگر، حزب توده ومجاهدین با سیاسیون عرب چپ وملی واسلامی صورت گرفت.

دراین میان هرگروهی از گرایشات سیاسی خود دفاع می کرد ودیدگاه خود درباره حقوق خلق های ایران را برای ستمدیده گان عرب تشریح می کرد. این گفتگوها به زبان های فارسی و یا عربی صورت می گرفت.

شاخه های دیگر کانون فرهنگی خلق عرب در شهرهای دیگر یکی پس ازدیگری درمدت کوتاهی تاسیس شد. مبارزان سیاسی مارکسیست بازگشته ازکشورهای عربی، در زادگاهشان فلاحیه شاخه کانون فرهنگی خلق عرب را تاسیس کردند.

 درعبادان ابتدا شاخه سازمان سیاسی خلق عرب تاسیس شد اما درپی گفتگوهایی که میان موسسان این شاخه از سازمان سیاسی وروشنفکران عرب صورت گرفت، این تشکل تغییر نام داده وتبدیل به یکی از شاخه های کانون فرهنگی خلق عرب شد.

مبارزان بازگشته به وطن درشهر احواز نقش خیلی مهمی درقوت بخشیدن به جنبش سیاسی نوپا دراین شهر کردند. عیدی صیاحی وهاشم طرفی در زادگاهشان محله لشکرآباد با کمک همرزمان دیگربازگشته به وطن نظیر سعید عباس پور و جابراحمد وعدنان سلمان، تحرک سیاسی دراین شهر را آغاز کردند.

 البته باید گفت که جوانان انقلابی لشکرآباد همکاری بسزایی با نیروهای سیاسی چپ داشتند اما تفرقه انگیزی احمد مدنی استاندار نظامی استان وسوء استفاده از اختلاف آیت الله کرمی دیگر مرجع شیعی غیرعرب که موردقبول مردم احواز بود، با شیخ خاقانی سبب شد تا سنتی های این محله درتحولات سیاسی آتی به دفاع از آیت الله کرمی برآیند.

دیگر تشکل سیاسی آن دوره “جنبش مردمی خلق عرب” (الحرکه الجماهیریه للشعب العربی) بود. اعضای جبهه آزادی بخش احواز که ازعراق به محمره بازگشته بودند این تشکل سری را تاسیس کردند. این تشکل سیاسی تنها تشکل سیاسی بود که شاید به توان گفت خواسته استقلال احواز را مطرح می کرد.

از آنجائیکه درمیان تمامی گروههای سیاسی عرب توافق شبه تام برخواسته خودمختاری بود ومردم عرب درآن زمان رویکرد خیلی مثبتی نسبت انقلاب وشخصیت خمینی داشتند، به همین دلیل این تشکل خواسته استقلال احواز را به شکل علنی مطرح نکرد. فعالیت این تشکل بیشتر به شکل شعارنویسی برروی دیوارها تجلی کرد وفقدان تجربه سیاسی نزد اعضای این تشکل سبب شد تا نسبت به تحریک های مغرضانه کانون فرهنگی نظامی به رهبری محمد جهان آرا، آشفته شده و از خود واکنش هایی نشان داده ودرمتشنج شدن فضا سهیم شوند.

   “جبهه اسلامی ملت عرب” تشکل سیاسی دیگری است که درآن دوره درمحمره تاسیس شد. این تشکل با رویکرد اسلامی از حقوق ملت عرب احواز دفاع می کرد. این تشکل نتوانست نظر مردم را به خود جلب کند وحضور وتاثیر خاصی در عرصه سیاسی نداشت.

درمقابل تشکل های سیاسی عرب باید به تشکل های سیاسی فارس اشاره کرد. “مرکز فرهنگی نظامی خرمشهر” مهمترین تشکل سیاسی غیرعرب درمحمره بود که بعد از انقلاب توسط محمد جهان آرا تاسیس شد. احمد فروزنده، اسماعیل زمانی ورضا موسوی از دیگر اعضای سرشناس این تشکل درآن زمان بودند. این تشکل سیاسی که از تندرویان پیرو خمینی تشکیل شده بود نقش مهمی درمتشنج ساختن فضای محمره ومهیا ساختن زمینه برای قتل عام مردم عرب این شهر، بازی کرد.

mh1جنایتکاران مرکز فرهنگی نظامی خرمشهر به رهبری جهان آرا با گزارش های دروغ ومغرضانه زمینه قتل عام مردم عرب محمره را فراهم کردند.

  اعضای این تشکل بخصوص جهان آرا از به صحنه آمدن ملت عرب ومطرح شدن خواسته های این ملت به شدت وحشت زده شده بودند. جهان آرا تاب دیدن فعالیت فرهنگی عربی درمرکز فرهنگی خلق عرب را نداشت. درهمان روزهای آغازین افتتاح دفتر مرکز فرهنگی خلق عرب، اسماعیل زمانی با عده ای اعضای مسلح کانون فرهنگی نظامی اش به کانون فرهنگی خلق عرب حمله کرد وخواهان بستن دفتر این کانون فرهنگی شد.

 اطلاعاتی که بعدها در زمان جنگ از درون سپاه به بیرون درز کرد نشان می دهد که جهان آرا درآن روزها گزارش های مبالغه آمیز و واهی به مرکز مخابره کرده است. وی درگزارش هایش مدام فعالیت های فرهنگی وسیاسی عربها را جدایی طلبانه معرفی کرده ونسبت به جدایی اقلیم احواز از ایران هشدار داده بود.

همچنین کمیته انقلاب اسلامی نیز درآن روزها درمحمره تاسیس شد. اعضای این کمیته به همراه اعضای کانون فرهنگی نظامی خرمشهر مردم عرب محمره را تحت عناوین ضد انقلاب وساواکی وکمونیستی آماج تعرضات خود قرار داده بودند. مردم نیز درپاسخ به این تعرضات نزد شیخ خاقانی از دست این نیروها شکایت می کردند. شیخ خاقانی نیز این امر رابه مسئولان مرکزی واستانی خبر می داد. بعدها این اقدامات شیخ خاقانی از سوی سرکوبگران ملت عرب به عنوان دفاع شیخ ازجدایی طلبان و وابستگان به حزب بعث جازده شد.

نقابداران جنایتکار

سوال: نقش مبارزان عرب بازگشته به وطن درجنبش سیاسی ملت عرب درآن زمان چه بود؟ حقیقت ارتباط آنها با کنسولگری عراق چه بود؟ چون به خوبی مطلعید که اولا پس از توافقنامه سال ۱۹۷۵ ایران وعراق، اکثریت این نیروها تحت پیگرد دولت عراق بودند ومجبور به ترک خاک عراق شده بودند. آنهایی هم که درعراق باقی مانده بودند درخفا زندگی می کردند واجازه فعالیت سیاسی نداشتند. عراق دفاتر جبهه منحل شده آزادی بخش احواز را مصادره کرد. ثانیا این نیروها به دلیل موضع عراق درارتباط با اخراج چندین مبارز عرب به ایران وبه شهادت رسیدن آنها در منطقه مشداخ به شدت نسبت به عراق بدبین بوده واعتمادی به حزب بعث نداشتند. درباره ارتباط باعراق چه سخنی دارید؟

 علاوه بردلایلی که شما به آنها اشاره کردید باید اضافه کرد، این مبارزان دریافته بودند که نمی توان درمقابل خواست عمومی مردم درآن زمان مبنی برمطالبه خودمختاری فراتر رفته وخواست استقلال را مطرح کنند. همچنین شماری از این مبارزان به افکار چپ گرایش یافته بودند وقائل به مبارزه مشترک با دیگر ملل در ایران برای احقاق حقوق ملت عرب بودند. بنا به این دلالیل وتجربه شخصی خودم، من معتقدم که اتهام ارتباط با کنسولگری عراق یک اتهام واهی است. اساسا دراین مرحله توجه ملت عرب به نظام تازه به قدرت رسیده به رهبری خمینی بود. آنها حقوق خود از تهران می خواستند نه از عراق.

درمورد نقش این نیروها، همانطوری که قبلا نیز بیان شد این مبارزان درتاسیس مراکز فرهنگی درشهرهای فلاحیه واحواز نقش داشتند. همچنین در هدایت بحث ودیالوگ ها میان تشکل های سیاسی عرب از یک طرف وبا شیخ شبیرخاقانی از طرف دیگر نقش به سزایی داشتند. تلاش های این مبارزان در تشکیل هیئت نمایندگی خلق عرب و توافق برسرخواسته های ارائه شده به دولت موقت تاثیر گذار بود. به علاوه این مبارزان درنوشتن مطالب نشریه ها ومجلات منتشره شده به زبان عربی در آن دوره نظیر نشریه الکفاح (مبارزه) نقش مهمی داشتند.

سوال:حقیقت حمل اسلحه از سوی سازمان های سیاسی عرب چه بود؟ چه تشکل هایی اسلحه داشتند وآیا اعضای آنها رسما مسلح بودند؟ چه تشکلاتی از این اسلحه استفاده کرده و به تحریکات کانون فرهنگی نظامی پاسخ دادند؟

جواب: پس ازپیروزی انقلاب۵۷ شمسی، شیخ خاقانی از سوی خمینی مسئولیت حفظ امنیت مرزها را برعهده داشت. وی سازمان سیاسی خلق عرب که ازجوانان مورد تائید ایشان تشکیل شده بود را به مسئولیت حمایت از امنیت شهر ومرزها برگزید. ژنرال مدنی نیز کمتر از ۱۰ قبضه تفنگ برنو وچند عدد جیپ نیروی دریایی را دراختیار اعضای سازمان سیاسی خلق عرب قرار داد تا در حفظ امنیت منطقه سهیم باشند.

این سازمان نیزدراین راه تلاش خود راانجام داد. مرکز فرهنگی خلق عرب به هیچ وجه مسلح نبود. درتجمعاتی که دراین مرکز صورت می گرفت دست اندرکاران مرکز ورود اشخاصی که اسلحه سرد بسان چاقو به همراه داشتند را ممنوع کرده بودند، چه برسد به اسلحه گرم. اما در مورد گروههای سری ما نمی دانیم که چه کسانی اسلحه داشتند یانه. به هرحال حتی اگر گروهی مشتبه به مسلح بودن باشد اسلحه ای از آنها در آن دوره ظاهر نشد وضد کسی به کار گرفته نشد.

  درمقابل، کانون فرهنگی نظامی به مدیریت محمد جهان آرا مسلح به تمام انواع اسلحه بود. اعضای این مرکز با فرماندهی مرکزی درتماس بودند. آنها با دستگیری رهبران سابق ساواک درمحمره نظیر سفر ویسی و بحری اطلاعات زیادی کسب کرده بودند.

 آنها نیروهای متخصص ساواک را به کار گرفتند. در همین راستا شمار زیادی از اعضای خود را جهت آموزش نظامی به دزفول فرستاده بودند تا آموزش نظامی ببینند. آنها درحقیقت پاره ای از نظام بودند واز تمامی تجهیزات نظامی برخوردار بودند.

تمام حقوق نشر متعلق به وب سایت پادماز است. مطالب منتشرشده در وب سایت پادماز ضرورتا بیانگر رویکرد جنبش ملی دموکراتیک عرب الاحواز نیست.

الصعود لأعلى