در : صفحه اول » دیدگاه » سکوت در برابر انتفاضه احواز، فرصتهای آینده مشترک و روشن را کمرنگ می سازد

سکوت در برابر انتفاضه احواز، فرصتهای آینده مشترک و روشن را کمرنگ می سازد

 

بیش از ده روز از انتفاضه کرامت ملت عرب احواز می گذرد و طی روزهای گذشته مردان و زنان عرب به خیابانها آمده و علیه تبعیض نژادی گسترده در ایران اعتراض کردند. انتفاضه فعلی ملت عرب احواز که بدنبال تکرار شدن اهانتها علیه عرب شعله ور شده است به انتفاضه کرامت دوم معروف شده است؛ چرا که انتفاضه کرامت اول در سال ۱۳۶۴ شمسی و بدنبال اهانت روزنامه اطلاعات به مردم عرب احوازی و کولی نامیدن آنها اتفاق افتاد.

از روز نخست این انتفاضه معترضان عرب با در دست داشتن دست نوشته و سردادن شعار “سلمیه، سلمیه” بمعنای “مسالمت آمیز” شیوه مسالمت آمیز را شیوه انتفاضه انتخاب کردند. این شیوه اعتراض را پیشتر ملت عرب احواز در انتفاضه کرامت اول و انتفاضه ۱۵ آوریل ۲۰۰۵ و اعتراضات حمایت از کارون و محیط زیست تجربه کرده بودند.

بی شک فعالان فرهنگی و سیاسی احوازی بخوبی توانستند تا با مدیریت افکارعمومی دراحواز شیوه مسالمت آمیز را در این انتفاضه پیش ببرند. این در حالی است که دستگاه اطلاعات جمهوری اسلامی سعی کرد به شیوه های مختلف این اعتراضات را بخشونت بکشاند. مزدوران خود را در میان معترضان فرستاد و سعی کردند تا مردم را به تخریب و خشونت وادارند، طی یک نقشه حساب شده ۲۴ تن از فعالان احوازی و هماهنگ کننده انتفاضه را در قهوه خانه نوارس به گونه زنده زنده در آتش سوزاند که کاملا عادی جلوه دهد و نظام هیچگونه نقشی در آن نداشته باشد. در هرحال هر دیده منصف که انتفاضه ملت عرب را دنبال کرده است بخوبی می داند که این انتفاضه از هرگونه شعار نژادپرستانه و اقدام تخریبکارانه و دگر ستیز مبرا بوده و جز دو یا سه حالت هیچگونه تخطی از قاعده مسالمت آمیز بودن صورت نگرفته است.

دستگاه اطلاعات سعی کرد تا از حادثه آتش سوزی برنامه ریزی شده قهوه خانه نوارس استفاده کند و با انتشار شایعه هایی در سطح شهر از درگیری احتمالی بزرگ قبایل عرب با هم در کوی النهضه (لشکرآباد) و الثوره (علوی) خبر داد. هدف از انتشار چنین شایعه هایی تخریب روحیه جوانان حق طلب و روشنگرا و ایجاد زمینه برای توقف انتفاضه از طریق ایجاد درگیرهایی جانبی بود. در مقابل این توطئه جمهوری اسلامی، جوانان کوی النهضه با برتن داشتن لباس سیاه عزاداری و سردادن شعارهای سوگواری و یزله سوگواری صف نیروهای امنیتی محاصر کننده کوی الثوره را از هم دریدند و وارد کوی الثوره شده و به برداران خود در این محله پیوستند.

سئوالی که افکار عمومی در احواز را به خود مشغول کرده است، چرا با وجود اینکه انتفاضه ملت عرب کاملا مسالمت آمیز بوده و صددرصد داخلی و هیچ دخالت خارجی در آن وجود ندارد چرا میدیای فارسی زبان در خارج از کشور آنرا بایکوت کرده است؟ مگر خواسته های مطرح شده در این انتفاضه جز پایان دادن به فرهنگ نژادپرستی و عرب ستیزی و دگر ستیزی، پایان دادن به تبعیض نژادی در تمامی زمینه های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی، پایبندی دولت ایران به قوانین معروف جهانی در زمینه استفاده از آبهای مشترک میان اقالیم مختلف، توقف طرحهای انتقال آب و تضمین وجود آب در بسترهای رودخانه های احواز و حفظ حقابه تالابها و پایان دادن به بحران کشنده زیست محیطی که سالانه هزاران احواز را به کام مرگ می برد، توقف طرحهای انتقال دهها هزار مهاجر از یک قومیت خاص و اعطای امتیاز انحصاری بهره برداری از تمامی امکانات اقلیم احواز آنهم در حالی که ملت عرب احواز در فقر شدید و تنگدستی دست وپا می زند، پایان دادن به سیاستهای مصادره صدها هزار هکتار از زمینهای کشاورزان عرب و آوراگی صدها هزار عرب و تخریب دهها روستا و خالی از سکنه ساختن آنها و افزایش شمار حاشیه نشینان عرب به مرز یک میلیون نفر در شهرهای احواز و معشور و سوس و عمیدیه و غیره، توقف سیاست دولتی برای محو هویت عربی و بازگشت نامهای شهرهای و روستاها و محله ها و خیابانها.

تمامی این خواسته های مطرح شده از سوی انتفاضه گران احواز در بند بند منشور جهانی حقوق بشر و مصوبه سازمان ملل در خصوص حقوق ساکن اصلی اقالیم غیرحاکم برسرنوشت خویش آمده است. همچنین براساس همین قوانین دولتهای حاکم بر سرنوشت ملل فاقد حق حاکمیت بر سرنوشت خویش، از ارتکاب هرگونه اقدام منافی با این قوانین برحذر شده اند.

سکوت رسانه های فارسی زبان در خارج و داخل ایران همزمان شد با صدور بیانیه ها و نامه ها و حتی پیامهای شخصی از میان ملتهای تورک و کرد و بلوچ است. سکوت مرگبار رسانه های مرکزگرا در قبال انتفاضه کرامت احوازیها آنهم انتفاضه ای کاملا روشن چه در شیوه و چه در شعار و هدف، به خوبی عمق چالش مرکز و پیرامون را عیان می کند. مرکزگراها نشان دادند که هیچگونه ارزش والای انسانی نمی تواند سکوت آنها نسبت به پایمال شدن حقوق مردمان عرب و غیرفارس و سکوت نسبت به سرکوب این مردم را تحت تاثیر قرار دهد.

گفتمانهای دموکرات و مدافع حقوق بشر و کمونیست و غیره و غیره هیچکدام تاحالا نتوانست مرکزگراها را از سقوط در پرتگاه قبول تبعیض نژادی و نژادپرستی و پایمال ساختن حقوق ملل حاشیه بسود مرکز و در یک کلام دوگانگی ارزشی، باز دارد.

احوازیها همین دو ماه قبل بود که در قیام سراسری علیه جمهوری اسلامی با تمامی مردم چه فارس و غیرفارس شرکت کردند و صدها تن از جوانان عرب به زندان افتادند و تاکنون در زندانها بدترین انواع شکنجه را تحمل می کنند. مرکزگراها را چه شده است که اینگونه بر دردهای ما سکوت اختیار کرده اند، آنها را چه شده است که اینگونه بر سرکوب ما صحت می گذارند و طرف چشمی نمی جنبانند.

از سوی دیگر این اقدام مرکزگراها و سقوط در پرتگاه بی اخلاقی و دوگانگی ارزشی در قبول حقوق بشر برای خودیها و رد آن برای غیرفارس وبخصوص عربها، را می توان نتیجه طبیعی دهه ها حاکمیت رویکرد مرکزگرا بر جامعه ایران دانست. مگر فرهنگ دگر ستیزی و کهنه پرستی یکی بزرگترین میراثهای مکتب مرکزگرایی نیست. حاکمیت رویکرد مرکزگرایی طی نه دهه افکار عمومی را بشکلی جهت دهی کرده است که درجه بندی انسانی امری طبیعی جلوه نمایند. مفاهیمی و توهماتی را در عمق ناخودگاه جمعی جا انداخته است که به تربیت یافته گان این مکتب اجازه انتخاب و تعیین سرنوشت میلیونها انسان غیرفارس را می دهد. بهمین دلیل است که تربیت یافته گان این مکتب سقوط اخلاقی ناشی از دوگانگی ارزشی را ارزش تغییر نیافتنی خود می دانند و به آن افتخار می کنند.

پیش فرضها و توهمات زاییده این مکتب فکری در افکار عمومی، نظیر جدایی طلبی و تجزیه ایران و دشمنی عرب و تورک با ایرانی و غیره، جدای از حقیقی یا خیالی بودن آنها از سوی مرکزگراها دلیلی کافی برای سکوت بر درد غیرفارسها محسوب می شود.

این پیش فرضهای مکتب مرکزگرایی و ارزشهای ضداخلاقی و ضدانسانی زاییده این مکتب، خطری بزرگ برای آینده همگان در ایران محسوب می شود. دوگانگی ارزشی که مرکزگراها بدان مبتلا هستند، از یک طرف فرصت همدردی و همراهی مردمان حاشیه با مرکز وبلعکس را کم کرده و امکان تغییر رژیم فعلی را به حداقل می رساند. از طرف دیگر درجه بندی انسانها به درجه یک و درجه دو و سه از سوی مرکزگراها وگفتمان حاکم آنها سبب می شود تا هیچکدام از به اصطلاح جنبشهای سراسری مرکزگرایان بازتابنده خواسته های ملل غیرفارس نبوده و در آینده این مردمان جایی نداشته باشد.

تحقق آینده مشترک و روشن برای مردمان حاشیه و مرکز را گفتمان مروج دوگانگی ارزشی برآورده نمی سازد. گفتمانی که برابری انسانها را ارزشی والاتر از منافع شخصی و گروهی بداند و التزام مطلق عملی به این ارزش را همواره درعمل نشان دهد، تنها گفتمانی است که می تواند آینده روشن فراروی همگان قرار دهد.

نویسنده: مهدی هاشمی

تمام حقوق نشر متعلق به وب سایت پادماز است. مطالب منتشرشده در وب سایت پادماز ضرورتا بیانگر رویکرد جنبش ملی دموکراتیک عرب الاحواز نیست.

الصعود لأعلى