در : صفحه اول » سیاسی » چهار شنبه سیاه محمره

چهار شنبه سیاه محمره

 مدنی قاتل خلق عرب

                        مدنی جنایت کار با قتل عام ملت عرب درمحمره، محبوبیت سیاسی اش را نزد مرکزگرایان و نژادپرستان راتقویت بخشید

این مقاله اولین بار در ویژه نامه سوم خرداد سال ۶۴ از انتشارات چریکهای فدایی خلق ایران درج گردیده است و اکنون بمناسبت گرامی داشت یاد جان باختگان خلق عرب در “چهار شنبه سیاه “(۹/۳/ ۵۸ ) و افشای جنیات های افرادی چون دریادار مدنی و هوادرانش که اکنون نقاب اصلاح طلبی به چهره زده اند، به انتشار مجدد آن اقدام میشود. لازم به ذکر است که گزارش وقایع مربوطه  عمدتا از جزوه ای که “سازمان رزمندگان آزادی طبقه کارگر “در آن سال و در رابطه با “چهار شنبه سیاه” انتشار داده بود، اخذ گشته است. خرداد –هشتاد و هفت.

 “چهار شنبه سیاه “

یاد آور فریبکاری بازرگان و جنایات مدنی جلاد

در مبارزات سراسری توده ها در سالهای ۵۷-۵۶ و قیام خونین بهمن ماه ۵۷ برعلیه امپریالیسم و سگهای زنجیریش ، خلقهای میهنمان بدرجات مختلف و در سطوح گوناگون شرکت داشتند . خلق عرب نیز بهمراه سایر خلقها در این مبارزات ضد امپریالیستی و دمکراتیک فعالانه شرکت جست ، کارگران عرب همدوش با سایر کارگران در اعتصابات صنعت نفت ، راه آهن ، بنادر و کارخانه ها به مبارزات خود ادامه دادند ، دهقانان عرب و زحمتکشان شهری عرب نیز در صفوف تظاهرات و حرکات ضد رژیم شاه امریکایی همدوش با دیگر توده های ستمدیده و زحمتکش مبارزه کردند و همچون دیگر خلقها با دادن صدها شهید نهال آزادی را آبیاری نمودند .

طبیعی است که خلق عرب انتظار داشت که با رهایی از سلطه امپریالیسم و ایجاد جامعه ای نوین به حقوق دمکراتیک و منجمله حقوق ملی خود دست یابد . ولی با روی کار آمدن رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی خیلی زود آشکار شد که انتظار برآورده شدن خواستها و حقوق خلقهای تحت ستم با وجود این رژیم ، یعنی ادامه سلطه امپریالیسم ، امکانپذیر نیست و این را خلق عرب به سابقه تجربیات گذشته و آگاهی که از مبارزات فعال خود کسب کرده بود بخوبی دریافت و همچون توده های بپاخاسته نقاط دیگر میهنمان رو در روی حاکمیت امپریالیستی موجود قرار گرفت.

رژیم جمهوری اسلامی به وسیله دولت موقت و طوطی سخنگویش امیرانتظام اعلام داشت که: ” اعراب بیش از چند هزار نفر نیستند و اگر میخواهند زیادی صحبت کنند آنها را به دریا میریزیم” و بدین وسیله خیلی روشن سیاست رژیم را در مقابل کارگران و زحمتکشان شهری و روستایی عرب بیان داشت. توده های تحت ستم عرب بدرجات مختلف حول کانونها و سازمانهای مترقی و دمکراتیک، مذهبی و غیرمذهبی جمع شده بودند تا از این کانال مبارزات خود را ثمر بخش تر نمایند .

اما به علت فقدان یک رهبری قوی انقلابی، نیروها و جریانات ارتجاعی نیز امکان تکتازی یافته بودند.

 توده ها، کانونهای مترقی را از آن خود میدانستند و بهمین دلیل از آنها در مقابل تحریکات و حملات اوباشان و مزدوران رژیم دفاع و حراست میکردند . تحصن ، تظاهرات و میتینگها و راهپیمایی ها، آن اشکال مبارزاتی بودند که خلق عرب با دست زدن به آن خواسته ها و مطالبات خود را طی قطعنامه هایی تحت هدایت و کنترل این کانونهای فرهنگی و سیاسی طرح و درخواست میکرد .

مبارزات توده های شهری ، حمایت و شرکت دهقانان عرب در این مبارزات و بویژه مبارزات رادیکال کارگران عرب ، با کمیت چشمگیر ( ۵۵ – ۵۰  درصد از کل جمعیت کارگر منطقه عرب اند ) خود و رشد سیاسی آنان چون خاری در چشم جمهوری اسلامی فرو میرفت، بویژه که رژیم از گسترش و تعمیق این مبارزات شدیدا هراسناک بود و بدین سبب سران رژیم در پرتو سیاست های ضد خلقی شان به تحریکات و اقدامات آشکار و پنهان دست میزدند .

خواسته های بحق توده های عرب را تجزیه طلبی ، تحریکات عراق و اختلاف عرب و ” عجم ” مینامیدند .بازرگان مزدور ، این مارمولک کهنه کار با شیادی ، خلق عرب را عده ای ایرانی ” عرب زبان” خواند تا بدین وسیله موجودیت اجتماعی و سیاسی خلقی آنان را مخدوش نموده و بهتر بتوانند حقوق ملی خلق عرب را انکار و پایمال نمایند .

ولی توده های عرب با بیان اینکه: ” ما خلق عرب هستیم ، ما عرب زبان نیستیم” بخوبی جوهر فتنه های این مزدور را درک و افشا ، نموده و با شعار ایران خانه و کاشانه ماست پاسخ کوبنده ای به اتهام تجزیه طلبی عنوان شده از جانب مزدوران امپریالیسم دادند .

با این همه ایادی و عوامل رژیم از حمله به صفوف تظاهرات ، سرکوب تحصن ها ، حمله به دفاتر سازمانها و کانونها ، تحریک احساسات ارتجاعی بخشی ا ز مردم عقب مانده و حتی ایجاد کمیته های ” کارگری” و” دهقانی” بمنظور رسوخ در صفوف کارگران و دهقانان و ایجاد تفرقه و شناسایی فعالین و انحراف مبارزات آنان ، لحظه ای فروگذار نمیکردند . آنها در مقابل کانونهای مترقی خلق عرب به ایجاد کانونهای مسلح ارتجاعی و وابسته بخود دست زدند . و به تسلیح شیوخ مرتجع و ساواکی ، لمپنها و اوباشان فارس و عرب و حتی کودکان ۱۳ ساله پرداختند .

کمکهای مالی و تسلیحاتی فراوانی به کانونهای ارتجاعی نظیر: کانون فرهنگی– نظامی (تحت  هدایت مکی فیصلی و کمیته امام )، کانون فرهنگی- اسلامی عرب ( به سرپرستی شیخی بنام کرمی ، مداح شاه خائن ) و کمیته عشایر خوزستان دادند . همه اینها علاوه بر کمیته های امام و ارتش مزدوری بود که در خدمت رژیم و ایادیش قرار داشتند .

در سازماندهی و ایجاد اینگونه کانونها دریادار مدنی جلاد ، نقش برجسته ای داشت . مثلا کانون فرهنگی- اسلامی عرب با حضور شخص وی افتتاح شد . بهمین دلیل و بعلت عملکردهای این مزدور وقتی از جانب رژیم وی بعنوان استاندار خوزستان منصوب شد ، توده های زحمتکش عرب و بطور عموم مردم خوزستان این انتصاب رژیم را تصمیمی مبنی بر اعلام سرکوب قهرآمیز خلق عرب تلقی کردند و بحق نیز این تلقی درستی بود . زیرا مدنی مزدور بارها و بارها و با صراحت سیاست رژیم را اعلام داشته و خود را مجری حلقه بگوش آن معرفی کرده بود .

او در باره کانونهای مترقی خلق عرب گفته بود: ” اینها عوامل استعمارند و فتنه انگیزند ” . او تحصن کارگران شرکت ترمینال بندر خرمشهر را بهمراه ارتشیان و پاسداران سرکوب کرده بود و حتی با بیشرمی تمام از کارگران مبارز میخواست تا رهبران خود را معرفی نمایند .او در ۲۱ فروردین به ارتش دستور داده بود که کانونهای فرهنگی و سیاسی را منحل نمایند ، او حتی خواستار آن شد تا شخصا برای سرکوب صیادان بندر انزلی اعزام گردد . او در باره خواسته های بحق خلق عرب با خشم گفته بود:” این حرفها را نزنید ، آنها که از خودمختاری صحبت میکنند به انقلاب خیانت میکنند.

 توده های مبارز شهری و روستایی عرب در خرمشهر، آبادان، اهواز، شلمچه و شادگان و خلاصه سراسر  خوزستان تحریکات و اعمال جنایت آمیز گوناگون رژیم را خنثی میکردند و خواستار به کرسی نشاندن مطالبات خود بودند ، در مقابل رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی با سیاستی روشن، متکی به سرنیزه و فریب و با سازماندهی های قبلی و ایجاد تشنجات گوناگون، مترصد اجرای مقاصد خود بود که در عصر روز دوشنبه هفتم خرداد تیمسار مدنی به همراه مقامات لشکری و کشوری و روحانیون وارد خرمشهر شد و خواستار بعهده گرفتن مسئولیت حفظ شهر بوسیله ارتش و مقامات نظامی” انقلابی” گردید .

بدنبال آن در ساعت هشت و نیم شب ۸/۳/۵۸  جلسه ای در فرمانداری با حضور مدنی ، سرپرست فرمانداری ، شیخ عیسی خاقانی برادر و نماینده شیخ محمدطاهر آل شبیرخاقانی ، دیباچی نماینده حوزه علمیه قم و دیگران برگزار شد و در آن بتوافق رسیدند که تا ۱۰/۳ به کانونهای فرهنگی و سیاسی مهلت داده شود تا آن مکانهارا تخلیه نمایند . اما مدنی مزدور با تدارک و سازماندهی قبلی، تحصن عده ای اوباش و لمپن در مسجد جامع که از طرف کانون فرهنگی – نظامی ترتیب داده شده بود را بهانه قرار داد و ضمن ماموریت دادن به سرنشینان پیکان سفید رنگی که در شهر به تیراندازی هوایی پرداخته و تشنج ایجاد میکردند، به اجرای توطئه خونین و سیاهی برعلیه خلق عرب پرداخت و در سحرگاه روز چهارشنبه ۹/۳/۵۸  نیروهای گوناگون رژیم با سلاحهای مختلف، به یورش  وحشیانه ای علیه توده های محروم عرب دست زدند.

      نیروهای ارتش ، کماندوهای نیروی دریایی ، پاسداران و کمیته چی ها ، سربازان آورده شده از همدان و کرمانشاه که بنا به گفته رژیم میبایست با” مهاجمین عراقی” بجنگند ، اوباشان و لمپن های متحصن کانون فرهنگی – نظامی که بوسیله ناخدا خوشنام  مزدور مسلح شده بودند ، پاسداران گارد صنعت نفت و به روایتی نقابداران سازمان امل با صورت پوشیده و نوارهای سفید بسربسته، همه و همه توطئه های طرح ریزی شده ای را همزمان در محله های کوت شیخ و چهل متری خرمشهر ، منطقه ایستگاه ۸ بهار در آبادان ، فلکه پاداد اهواز به اجراء درآوردند .

خیابانها و ساختمانهای چند طبقه بوسیله پاسداران و ارتشیان ملبس به لباس شخصی سنگربندی شدند . در خرمشهر ناوچه های نیروی دریایی ، در اهواز تانکهای ارتش برای سرکوب و ارعاب زحمتکشان به میدان آورده شدند و در آبادان حتی هلی کوپترها به پرواز درآمدند . در همه جا علاوه بردفاتر کانونها ، خانه و کاشانه مردم بیدفاع به رگبار بسته شدند ، کشتار و تالان وحشیانه ای اعمال شد ، بیمارستانها از زخمی ها پر میگردید و در خرمشهر حتی از پذیرش زخمی های عرب جلوگیری میشد .

مردم با کوکتل مولوتف ، سلاح شکاری و چوبدستی به مقابله برخاستند ، شعار ” مرگ بر مدنی ” در سراسر نقاط مذکور که عمدتا کارگرنشین و محله های زحمتکشان است می پیچید . ساختمانهای سرمایه داران ، برخی شرکتها و ماشینهای دولتی  از جانب توده های خشمگین به آتش کشیده شدند . مردم روستاها ، بویژه شادگان و شلمچه با شنیدن خبر یورش مزدوران رژیم در صفهای طولانی بسوی خرمشهر روانه بودند تا به کمک برادران و خواهران خود بشتابند ، راهها کنترل میشدند ، ارتباط تلفنی قطع بود ، مردم شادگان به زد و خورد خونینی با پاسداران کشیده شدند ، مردم شلمچه در اثرسرکوب و تیراندازی  پاسداران و کمیته چی ها بسوی آنان ، ۱۷ شهید و۴۷  زخمی برجای گذاشتند.

به پنج روستای عرب نشین حمله شد. دستگیرهای فراوانی انجام گرفت و این علاوه بر آنهایی بود که در شب قبل خانه هایشان با علامت ضربدر مشخص شده بود . سرکوب و کشتار دیوانه وار تا عصر روز چهارشنبه سیاه ادامه داشت و حتی صدای تیراندازیها تا ۳ روز متوالی قطع نگردید . طبق آمار دولتی تلفات رژیم ۴ پاسدار و ملاح و کشته های مردم۲۷ تن ذکر گردید ولی خلق عرب در راه بدست آوردن حقوق دمکراتیک و ملی خود بیش از ۳۰ شهید و ۵۰۰ زخمی داد .

رژیم حتی اجازه دفن شهدایشان را در گورستانهای شهر نداد و خلق عرب عزیزانشان را در خانه های خود بخاک سپردند . در آخرین روزهای درگیری مردم در مسجد صادق به تحصن دست زدند و خواستار محاکمه مدنی و دیگران ، آزادی زندانیان سیاسی شدند و برخواسته ها و حقوق خود پای فشردند . مدنی جلاد با دستهای تا مرفق خونین فاتحانه با آیت الله ال شبیر،” رهبر” مذهبی خلق عرب به مذاکره و توافق رسیدند که در ازای آزادی زندانیان سیاسی و برچیده شدن کمیته ها ، تحصن پایان یابد و باصطلاح قائله بخوابد .

رژیم فقط به آزادی چند تن زندانی اکتفا کرد ، بدین ترتیب علاوه بر سرکوب مسلحانه ، سازش نیز مکمل شکست تلاشها و مبارزه خلق عرب گردید . این واقعه نه تنها چهره رژیم جمهوری اسلامی و مهره هایش را افشا کرد و بنمایش گذاشت ، بلکه مشت نیروهای سازشکار و فرصت طلب رنگارنگ را نیز باز نمود .

در حالیکه توده های مردم فریاد میزدند:” ما همه فدایی هستیم “، و با قبول هر نوع فداکاری از سازمان باصطلاح فدایی ( آنموقع اقلیت و اکثریت یکی بودند ) خواهان رهنمود و عمل انقلابی بودند، ولی آنها از ایفای کوچکترین نقش انقلابی بازماندند.

کمیته ایالتی حزب توده خائن نه تنها برای” تضعیف” رهبری امام اشک میریخت بلکه بیشرمانه   از” تضعیف اعتبار استاندار خوزستان” نیز ناراحت بوده و بوضوح موضع ضد خلقی خودرا آشکارتر میساخت . رنجبر شماره ۱۵ ،” راه حل صحیح”  را ” بر پایه وحدت خلق عرب و جمهوری اسلامی” ، یعنی خزیدن به زیرعبای خمینی دانست و ” ملی “چی های همپالگی بازرکان برخلاف ترجیح بند تکراری ” صبر انقلابی ” بازرگان ، گفتند : ” وقایعی که در خوستان اتفاق افتاد متاسفانه نتیجه شکیبایی بیجایی بود که در مرکز وجود داشت “.

خلق عرب اما روز چهلم شهدایش را که مصادف با روز تولد ” مهدی موعود” بود و رژیم جمهوری اسلامی به این مناسبت در همه جا جشن برپاکرده بود ، را روز عزای عمومی اعلام کرد و در تطاهراتی که در این روز ۱۹/۴/۵۸  بر پا نمود با شرکت بیش از ۱۵ هزار نفر به آن یاوه ها پاسخ گفت و فریاد سرداد : “ما خلق عرب هستیم ، خلق کرد پشتیبان ماست ”  ،” نیروی ما در اتحاد ماست “، “مدنی ، مدنی قاتل خلق عرب اعدام باید گردد”  و بدینگونه برخواسته های خود که باید متحقق شوند تاکید ورزید.

امروز شنیده میشود که سازمانهایی برای گسترش صفوف اپوزیسیون ” مترقی ” در رویای نزدیکی با جنایکارانی چون مدنی ، نزیه و …. بوده و هستند . از این لحاظ در سالروز کشتار خلق عرب بوسیله مدنی جلاد لازم است روی این امر تاکید کنیم که نزدیکی با جنایکارانی که زمانی  هر یک مسئولیتی در کشتار خلقهای ایران داشتند و دستهایشان بطرق مختلف به خون خلق آغشته است . تنها باعث تضعیف نیروهای مترقی و مخدوش شدن صف خلقهای ایران میگردد.

دیکتاتورهایی که حال دستشان از قدرت کوتاه گشته از دمکراسی سخن میگویند، همان کسانی هستند که وقتی بقدرت برسند تامین حقوق مردم را خیانت به ” اسلام ” و” تمدن ” و بطور واضحتر خیانت به امپریالیسم تلقی خواهند کرد . همانطور که مدنی جلاد گفته : ” آنها که از خودمختاری صحبت میکنند به انقلاب خیانت میکنند” بالطبع دمکراسی نیز برای چنین کسانی جنایتی غیر قابل بخشش است .

بنابر این، این هشدار باید به تمام نیروهایی که خیال می کنند ماهیت این جلادان اکنون تغییر یافته است، داده شود که هرگونه نزدیکی با جنایتکارانی چون مدنی و نزیه و … و ایضا با جنایتکارانی چون “توده ای” ها و “اکثریتی” ها ، باعث تضیف جنبش خلق میشود و حتی فکر همکاری با چنین نیروهایی را به ذهن راه دادن به حیثیت نیروهای مترقی لطمه وارد میسازد.

درود بر شهدای خلق عرب در ” چهارشنبه سیاه “!

برقرار باد اتحاد همه نیروهای انقلابی و خلقهای سراسر ایران!

مرگ بر مدنی ، جلاد خلق عرب!

یوسف زرکار – خرداد شصت و چهار

 منبع: وب سایت دگرگونی

تمام حقوق نشر متعلق به وب سایت پادماز است. مطالب منتشرشده در وب سایت پادماز ضرورتا بیانگر رویکرد جنبش ملی دموکراتیک عرب الاحواز نیست.

الصعود لأعلى