در : صفحه اول » فرهنگی-اجتماعی » تاریخچه تیم رفیش از تاسیس تا انحلال

تاریخچه تیم رفیش از تاسیس تا انحلال

تاریخچه تیم رفیش از تاسیس تا انحلال،  پدیده ای سیاسی-اجتماعی

در گفتگو با امیر مزرعه بازیکن سابق تیم رفیش احواز

مصاحبه کننده : مهدی هاشمی 

تیم رفیش قهرمان باشگاهی احواز ۱۳۵۹: چاسب صیاحی، علی مشعلی، سعید بنی اسد، عبود صیاحی، رحیم الحایی سحر، رضا کعبی، بدر جابری (کاپیتان)، ناصر عفراوی، حمید صیاحی، کریم الحایی سحر، شادروان سلمان سودانی (ایستاده از راست به چپ) صباح صیاحی، علی کعبی، کاظم کعبی (ردیف وسط از سمت راست) شادروان کریم مزرعه، علی الحایی، عباس جلالی، عبدالحسین لویمی، جمال کمار، شادروان رضا داوودی، رحیم محبی، خلف جرفی، حمید کنانی (مربی تیم) (ردیف نشسته از راست به چپ)

امیر مزرعه متولد ۱۳۴۳ شمسی از اهالی منطقه محروم رفیش است. ولی دوران نوجوانی و جوانی اش را در تیم های رفیش و منتخب جوانان خوزستان در پست مدافع بازی کرد. پس از انحلال تیم رفیش با اتهامات سیاسی، وی با ترک فوتبال به عرصه سیاسی وارد شده و پس از مدتی کوتاه مجبور به ترک وطن شد.

توضیح: منطقه رفیش بخشی کوی لشکرآباد (نهضت آباد) است. لشکرآباد از حدود سال ۱۳۱۵ شمسی در پی تاسیس راه آهن و همچنین کوچ اجباری عربهای ساکن در کنار ساحل کارون (منطقه معروف به گمرک) در زمان رضاخان، تاسیس شد. این کوی که فاصله چندانی با مرکز شهر احواز ندارد، مردم محروم و به حاشیه رانده شده عرب را دربرگرفته و بخشی از تاریخ سیاسی شهر احواز در کوچه ها و خیابانهای این کوی شکل گرفت. بخش رفیش در لشکرآباد نیز با نام اولین فردی که در آنجا سکونت کرد از آن زمان تاکنون سوی مردم به این نام نامیده می شود.

سوال: مایل هستیم تا تاریخچه تیم فوتبال رفیش را از زبان مدافع سابق تیم رفیش، که شما هستید، را جویا شویم.

تیم فوتبال  رفیش پس از انقلاب در سال ۱۳۵۸ شمسی (۱۹۷۹ میلادی) در منطقه لشکرآباد تاسیس شد (رفیش بخش قدیم و بشدت محروم لشکرآباد است). بازیکنان برجسته رفیش نظیر بدر جابری، عبدالحسین لویمی و حمید صیاحی و کاظم کعبی (متولدان در سال ۱۳۳۵ شمسی) در دوره قبل از انقلاب در تیم نیرو باز می کردند. تیم نیرو تیم معروف شهر احواز بود که تنها تیم شرکت کننده در جام تخت جمشید در دوره شاه بود.

من، رضا داوودی، قاسم مقیمی، علی طرفی و کریم سعیدی، جوانان کم سن تر از دیگران در آن زمان در تیمهای محلاتی نظیر تیم خلیج (جوانان) بازی می کردیم. در آن زمان شباهنگ، کیهان، مهتاب و رستاخیز تیم های محلاتی بودند. من پس از آن در تیم جوانان نیرو بازی کردم. در آن زمان مربی تیم نیرو کامبوش بود.

پس از انقلاب بازی های فوتبال در اواخر سال ۱۳۵۸ از سر گرفته شده است. در این دوره مسئولان استانی در نظر داشتند تا تیم نیرو را به عنوان نماینده احواز به مسابقات باشگاههای کشور معرفی کنند. تیمهای دیگر نسبت به این تصمیم اعتراض کردند و سرو صدا شد. کمیته فوتبال شهر احواز این امر را متوقف ساخت و اعلام کرد که تمام تیمهای متقاضی می توانند ثبت نام کرده و در رقابتها شرکت کنند.

در این حین حمید کنانی و سلمان سودانی در این دوره سعی کردند تا با تیم جنوب احواز که نماینده محله های عامری و زوویه و دیگر مناطق احواز بود، توافق کرده و بازیکنان منطقه رفیش را در این تیم ادغام کنند و تیمی واحد تشکیل دهند( من در آن زمان ۱۵ سال داشتم).

سوال: چه کسانی تیم رفیش را تاسیس کردند و آیا هدف خاصی را از تاسیس این تیم دنبال می کردند؟

حمید کنانی و سلمان سودانی تیم رفیش را تاسیس کردند. هدف آنها از تاسیس تیم مردمی رفیش خدمت به جوانان این محله محروم بود. آنها سعی کردند برای جوانان منطقه محروم رفیش تیمی تاسیس بکنند تا استعدادهای ورزشی آنها شکوفا شود چرا که در نتیجه تحقیر و تبعیض اعمال شده از سوی مسئولان تیم های برجسته شهر احواز که تحت نفوذ و کنترل غیرعربها بود، جوانان عرب قادر به شکوفایی استعداهایشان خود در زمینه ورزش نبودند.

در ابتدا سعی و تلاش این دو نفر برای ائتلاف بازیکنان رفیش با تیم جنوب احواز با شکست روبرو شد. لفته سه برادران و کادر مربی گری تیم جنوب احواز نگاهی تحقیر آمیز به بچه های رفیش داشتند. این امر سبب شد تا حمید کنانی و شادروان سلمان سودانی تیمی مستقل برای منطقه فقیر و محروم رفیش تاسیس کنند. این تیم رفیش در رقابتهای باشگاههای احواز ثبت نام کرده تا در صورت موفقیت در باشگاههای احواز به نمایندگی از این شهر در رقابتهای باشگاههای کشور شرکت کند.

تیم رفیش تیم گمنامی بود، و منطقه لشکرآباد در آن زمان به دلیل مقاومت در برابر ظلم دوره پهلوی همواره مورد حمله طرحهای دشمنانه رژیم پهلوی بود. در این زمینه رژیم پهلوی سعی فراوان کرد تا اعتیاد و بزهکاری را بواسطه در فقر و بیکاری نگه داشتن مردم این محله بزرگ، وارد این منطقه ساخته و بدین ترتیب محله ای که مردان بزرگی نظیر جلیل بن حویزی به مقاومت احوازی داده، فاسد سازد. در این زمینه رژیم توانست جوانان شجاعی نظیر مجید عبی و دیگر برادر جلیل بن حویزی را معتاد سازد و از آنها انتقام بگیرد. به همین دلیل منطقه رفیش شهرت خوبی در سطح احواز نداشت و تیم رفیش از این شهرت کذایی نیز بی نصیب نبود. لشکرآباد-رفیش در سطح احواز به عنوان محله جوانان اهل دعوا و آشوب معروف شده بود. ما نیز در تیم رفیش زمانی که وارد رقابتها شدیم با احترام و توجه مواجه نشدیم.

ما به نمایندگی از تمام مردم محروم به میدان آمده بودیم به همین دلیل رنگ قرمز را برای تیم مان انتخاب کردیم. ما همچونی خونی که در رگها جریان دارد و همچون آتش سوزنده آمده بودیم تا به تحقیر و به حاشیه راندگی مردم عرب نه بگوییم و ثابت کنیم که در این مسیر مستمر خواهیم بود و از پای نخواهیم نشست.

از اواخر سال ۱۳۵۸ شمسی در رقابتهای فوتبال احواز شرکت کردیم و در حدود ماه خرداد/تیر سال ۱۳۵۹ با پیروزی بر تیم برجسته احواز تیم نیرو به عنوان قهرمانی باشگاههای احواز رسیدیم.

سوال: ممکن است جزئیات پیروزیهای متوالی تیم رفیش و شرایط و جو ورزشگاه و شعارهای هواداران این تیم را برای ما شرح دهید؟

در ابتدا باید بگوییم که ما با ترکیب ۴، ۴، ۳ بازی می کردیم. کاظم کعبی دفاع آخر و معروف به دیوار آهنین، حسن عتابی هافبک راست، کریم الحایی سحر مهاجم چپ، فرید جادری مهاجم راست، عباس جلالی هافبک چپ، من امیر مزرعه مدافع چپ، کاظم مزرعه مدافع وسط رو به جلو، چاسب صیاحی مدافع راست، بدر جابری کاپیتان و هافبک وسط و بازیگردان تیم، عبود صیاحی مهاجم وسط و نوک حمله، شادروان رضا داوودی دروازبان تیم بودند.

اولین بازی با تیم تعاون بود و بازیها در ورزشگاه تختی احواز برگزار می شد. در این بازی ۶ بر صفر بر تیم تعاون پیروز شدیم. در مصاف با تیم خلیج ۳ بر صفر پیروز شدیم. در مقابله با تیم معروف و قدر راه آهن ۳ بر صفر پیروز شدیدم. در گروه تیم اول شدیم و در بازیهای بعدی بر تیمهای منیعی و گمرگ نیز پیروز شدیم و به فینال رسیدیم. در بازی فینال در برابر تیم قدر و معروف دوره شاه یعنی تیم نیرو یک بر صفر پیروز شدیدم و به قهرمانی باشگاههای احواز رسیدیم.

در دوره پس از انقلاب، هم آگاهی سیاسی نسبت با مسئله عربهای احواز در میان جوانان رفیش به دلیل کم سوادی و محرومیت ها کم بود، و هم تیم ما نیز با انگیزه سیاسی به عرصه نیامده بود. اما فضای سیاسی اقلیم احواز و اتفاقات بزرگی نظیر قتل عام مردم عرب محمره و حوادث هفته های پس از آن و محاکمه شریف نواصری رهبر مبارزان مسلح احوازی که محاکمه اش در صداوسیما پخش شد و تیرباران وی به همراه همرزمانش، حمله جوانان عرب به سفارت ایران در لندن و به شهادت رسیدن این جوانان تاثیر بزرگی بر آگاهی سیاسی مردم این محله محروم داشت. همچنین مسابقات فوتبال تیم رفیش جو سیاسی شدیدی را در شهر احواز براه انداخته بود، هواداران تیم عرب رفیش از شهرهای مختلف اقلیم احواز نظیر عبادان و خفاجیه و سوسه به شهر احواز می آمدند تا بازی را از نزدیک دنبال کنند. هواداران عرب بازیهای تیم رفیش را به یک تریبون سیاسی تبدیل کرده بودند و بازیهای تیم رفیش به یک اکسیون و یا تظاهرات سیاسی برای دفاع از حقوق مردم عرب در آمده بود.

سوال: ممکن است شرح دهید چگونه یک بازی فوتبال تبدیل به یک تظاهرات سیاسی می شود؟  

اولا هزاران هوادار عرب با لباس عربی کامل، دشداشه و چفیه و عقال، به ورزشگاه می آمدند.

ثانیا شعارهایی که هواداران رفیش سرمی دادند شعارهای عربی و سیاسی بود. مثلا شعار “رفیش اسمک عز وهیبه” (رفیش نام تو عزت و هیبت است) و یا شعار “رفیش الحق ناخذ باسمک” (رفیش حقمان را با نام پس می گیریم) و شعار “عرب عرب نحیی القومیه …شعب شعب موتی یا رجعیه”(عرب هستیم و ناسیونالیسم را زنده نگه می داریم …ملت هستیم تا مرگ ارتجاع  ) همچنین شعارهای محلی و طنزآمیز لشکرآبادی نظیر “رفیش الحنطه امصفایه” (جوگندمی های رفیش همه یکدست و یکدل هستیم) که همگی حکایت از روح ملی نزد جوانان عرب در آن دوره دارد.

ثالثا آرم تیم رفیش دیوار ترک خرده است. این شعار برگرفته شده از جنبش دانشجویی در کشور شیلی بود. این نماد حکایت از ترک خوردن دیوار ستم و ظلم بواسطه قدرت مردمی است.

این جنبش وسیع مردمی که در سطح ورزشگاه و خیابانهای احواز قابل مشاهده بود و از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۴ ادامه داشت، نقشی مهمی در پیشبرد جنبش مبارزاتی ملت عرب احواز و افزایش آگاهی ملی در میان افراد و گروههای کم سواد و محروم عرب داشته است.

تیم رفیش در سال ۱۳۶۳: کاظم کعبی، حسن عتابی، کریم الحایی سحر، فرید جادری، عباس جلالی، امیر مزرعه (ایستاده از سمت راست به چپ) کاظم مزرعه، چاسب صیاحی، بدر جابری، عبود صیاحی، شادروان رضا داوودی (نشسته از سمت رابت به چپ)

سوال: معروفترین شعار سیاسی که در بازیهای رفیش سرداده می شد چه بود؟

شعار “یا رفیش اسمک عز و هیبه” در هر بازی و به شدت از سوی هواداران رفیش سرداده می شد. شعار “رفیش باسمک الحق ناخذ” وهمچنین شعارهایی برگفته از ترانه های عربی نظیر “العب یا بطل العب وارفع اسم الوطن والعب … وانت یاعز الشعب العب”.

همچنین در هر بازی پس از اتمام بازی، هزاران هوادار تیم رفیش یزله کنان خیابانهای اطراف ورزشگاه را با شعارهای ملی و وطنی عربی احوازی طنین انداز می کردند. جوانان یزله کنان تا محله لشکرآباد و دیگر مناطق مرکزی احواز می رفتند و تظاهراتی به تمام معنای کلمه بود. بدون شک این تظاهرات ملی احوازی با مخالفت کادر امنیتی استان و فدراسیون فوتبال روبرو می شد.

همچنین با خبر شدیدم که رسانه های برخی کشورهای عربی همسایه اخبار پیروزیهای تیم رفیش را پخش کرده اند و از تظاهرات و یزله و شعارهای سیاسی مردم عرب خبر داده اند. البته ما کاری به این ها نداشتیم. در همین زمینه برخی نشریات داخل ایران نیز اخبار پیروزی های ما را منتشر کردند از ما به عنوان قهرمانان گمنام نام بردند.

سوال: برخورد امنیتی مسئولان استان با تیم رفیش چگونه بود؟

پس از قهرمانی رفیش جنگ شروع شد و رقابتها تعطیل شد، در سال ۱۳۶۱ پس از دو سال از جنگ بازیها از سرگرفته شد. قرار شد که قهرمانان شهرستانهای اقلیم احواز رقابتهایشان را شروع کنند. در آن زمان کمیته شهر احواز سعی کرد تا تیم ابوذر که متشکل از کادر سپاه و شکنجه گران بازداشتگاهها بودند را به عنوان نماینده شهر احواز به این بازیها معرفی کنند. ما نسبت به این امر اعتراض کردیم و اعلام کردیم که از حق ماست که شهر احواز را در این رقابتها نمایندگی کنیم. در این زمان ۷ تن از بازیکنان اصلی تیم منتخب جوانان استان (خ وزس ت ان) از تیم رفیش بود که عبارتند از رضا داوودی، چاسب، من، نعامی، خلف جرفی و… این اولین بار بود که بازیکنان عرب اغلبیت بازیکنان منتخب خوزستان را تشکیل می دادند.

در این زمان محمد رستم منش رئیس کمیته فوتبال خوزستان و احواز و همزمان هم شهردار احواز و رئیس شرکت اتوبسرانی احواز بود. وی از مهره های معروف نظام در احواز بود و به شکنجه گر زندانیان سیاسی معروف بود.

در هنگام برگزاری رقابتهای فوتبال گروه چهار ایران در اصفهان حضور داشتیم. در آنجا نیز ما در منتخب جوانان خوزستان قهرمان کشور شدیم. همزمان تیم رفیش به عنوان قهرمان احواز به اصفهان آمد. البته این سفر با حساب مالی بازیکنان و مربی تیم صورت گرفت و این تیم هیچگونه ساپورت مالی نداشت. کادر مربی گری تیم رفیش از رستم منش به عنوان رئیس فدراسیون فوتبال خوزستان خواست تا بازیی ای دوستانه با تیمهای اصفهانی برای تیم رفیش هماهنگی کند. رستم منش از این سر باز زد و گفت که بهیچوجه حاضر نیست برای تیم صدامیان و ضدانقلابها کمک بکند. وی هیچ کمکی نکرد و با وجود اینکه ما هفت بازیکن از رفیش به همراه صمد مرفاوی و کریم آلبوخنفر از عبادان و معشور، همگی عرب بودیم و اکثریت تیم منتخب جوانان استان را تشکیل می دادیم اما حاضر نشد برای تیم ما، رفیش، کاری بکند.

در ورزشگاه داوودیه تهران در کمپ بودیم رضا داوودی درپی اهانت نژادپرستانه رستم منش از ارودگاه تیم منتخب استان (خ وزس ت ان) خارج شد و به احواز بازگشت. رستم منش در اعتراض به نماز نخواندن رضا داوودی به وی پرخاش کرده و گفت که شماها بازیکنان تیم رفیش همگی صدامی و بعثی هستید. در همان شب من با علی فیروزی از عبادان در آنجا در حال بحث درباره فوتبال بودیم و رستم منش سررسید و دوباره اظهار کرد که تیم رفیش همگی ضد انقلاب هستند. من به او اعتراض کردم که چرا ما ضد انقلابیم، ما مردمی عرب هستیم که شما می خواهید ما را فارس کنید و ما اینرا نمی خواهیم. رستم منش در پاسخ من گفت که به محض بازگشت به احواز تیم رفیش را منحل خواهم کرد.

بازیکنان رفیش در تیم منتخب خوزستان: امیر مزرعه، چاسب صیاحی، شادروان رضا داوودی، خلف جرفی  

هنگام بازگشت به احواز در سال ۱۳۶۱، فدراسیون فوتبال استان از تیم رفیش خواست که یا نام تیم را تغییر دهد و یا منحل اعلام خواهد شد. همه اعضای تیم رفیش در خانه ای در رفیش تجمع کرده و تصمیم فدراسیون را مورد بحث قرار دادیم. تصمیم ما این بود که ما حاضر نیستیم نام تیم مان را تغییر دهیم. در پاسخ نیز گفتیم که نام تیم ما همان نام محله ماست. رفیش نام شخصی که از اولین کسانی بود که در این کوی حاشیه ای منزلی برای خود ساخت و مردمی که در سالهای بعد در این منطقه سکونت کردند این منطقه را با نام وی نامیدند و در این زمان خود شخص رفیش نیز زنده بود و بازیهای ما را دنبال می کرد.

پس از مدتی، مجبور شدیم نام تیم مان را تغییر دهیم تا مانع از انحلال این تیم شویم. لذا ما نام تقوی که نام یکی از خیابانهای رفیش است را انتخاب کردیم. با این کار مانع از انتخاب نام تحمیلی فارسی مطرح شده از سوی فدراسیون فوتبال استان شدیم. مسئولان استانی نیز پس از مدتی تیم ما را با نام جدید قبول کردند.

این تغییر نام برای هواداران ما امر مهمی نبود و مردم همچنان ما را با نام رفیش می شناختند و در شعارهایشان نام رفیش همواره موج می زد و شعارها و یزله های عربی همچنان سکوهای ورزشگاه تختی احواز را طنین انداز کرده و بازیهای رفیش را به تظاهراتی برای مطرح ساختن حقوق ملت عرب احواز بدل کرده بود.

حساسیتها زمانی زیاد می شد که ما با تیم های دولتی نیز ابوذر دیدار می کردیم. تیم ابوذر متشکل از کادر سپاه و شکنجه گران بود. اینگونه دیدارها و برخوردها و حواشی برخورد ماموران رژیم و کمیته چی ها با هواداران رفیش فضای سیاسی- امنیتی گسترده ای را در سطح شهر احواز ایجاد کرده بود.

سوال: در سالهای بعد چه موفقیت های در زمینه فوتبال استانی کسب کردید؟

ما به گونه ای در فوتبال برتری داشتیم که دیگر یک تیم اصلی اقلیم احواز بودیم و غالبیت اعضای منتخب استان (خ و ز س ت ا ن) را تشکیل می دادیم. یک با دیگر در سال ۱۳۶۳ با پیروزی بر تیم منیعی که به تیم بدر تغییر نام یافته بود، قهرمان احواز شدیم.

در آن زمان فدراسیون فوتبال تصمیم گرفت جهت مسابقات بین استانی خود تیم منتخب استان انتخاب کرده و بدین گونه از حضور تیم رفیش در مسابقات بین استانها در سطح کشور ممانعت بعمل آمد. بدین ترتیب فدراسیون فوتبال استان سعی در کنترل گسترش فعالیت سیاسهای در حاشیه پیروزیهای متوالی تیم رفیش شود.

در مجموع تیم رفیش دوبار قهرمان باشگاههای احواز شد. اما چون در زمان جنگ بازیها هراز چندگاهی تعطیل می شد به همین خاطر در این مدت تنها دوره از بازیها برگزار شد که ما در آن قهرمان شدیم.

سوال: تصمیم به انحلال نهایی تیم رفیش در چه سالی است و علت آن چه بود؟

در این دوره از جنگ ایران و عراق دولت مرکزی ایران به شیوه های مختلف مخالفان خود را حذف فیزیکی کرده و با آنها تسویه حساب کرد. پدیده اجتماعی سیاسی تیم رفیش نیز از این قاعده مستثنی نبود. در آن زمان ما مشکلات زیادی با داوران بازیها داشتیم. به عنوان مثال شریف نیا برادر فرماندار احواز و عضو سپاه بود. لجمیری نیز یک داور بود که با ما دشمنی بزرگی داشت. این داوران در طول بازیها به بازیکنان ما توهین و بی ادبی می کردند. به همین خاطر مربی تیم ما می گفت که داوران برضد ما هستند و شما باید با این وجود بر تیم مخالف پیروز شوید و به ما یادآوری می کرد که بهچیوجه به رفتارهای زننده داوران که دشمنی و خصومت با داشتند واکنش نشان ندهیم.

گرچه مسئولان فوتبال استانی می توانستند با تعلیق بازیهای باشگاههای احواز به گونه ای از شکل گیری تظاهرات سیاسی احوازیها جلوگیری می کردند، اما در سال ۱۳۶۴ شمسی تصمیم نهایی مسئولان امنیتی و ورزشی استان بر آن شد تا تیم رفیش را برای همیشه منحل کنند.

شاه غلام دهکردی رئیس فدراسیون ورزش استان، سپاهی و مجروح جنگی، با شکایت علیه تیم رفیش به عنوان مجموعه ای از تجریه طلبان بعثی که شعارهای تجزیه طلبانه مطرح می کنند، دستور انحلال تیم رفیش را صادر کرد. در آن زمان ما با نوشتن نامه به هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس مجلس شورای اسلامی ایران نسبت به تصمیم انحلال تیم رفیش اعتراض کردیم و اتهامات تجزیه طلبی و ضد انقلابی را رد کردیم. رفسنجانی نیز در اقدامی عجیب، با نوشتن نامه به خود دهکردی، از وی خواسته تا موضوع تیم رفیش را بررسی کند. دهکردی هم که خود قاضی است و خود شکایت کننده، از تصمیم انحلال تیم رفیش کوتاه نیامد. پس از آن من به نمایندگی از تیم رفیش نزد رئیس فدراسیون فوتبال ایران مصطفی داوودی در تهران رفتم و توانستم با معاون وی دیدار کنم. من در این دیدار برای معاون رئیس فدراسیون فوتبال ایران اتهامات را شرح دادم. به من گفته شد که پیگیری خواهد شد. پس از آن من به همراه کادر مربیگری رفیش به دیدار فدراسیون فوتبال ایران رفتیم و از آنها خواستار حل این مشکل شدیم. در مقابل فدراسیون به ما گفت که این مسئله قابل حل شدن نیست و شما دیگر قادر به شرکت در مسابقات در قالب تیم رفیش نیستید. به بازیکنان رفیش بگویید که عضو تیمهای دیگری شوند چرا که تیم رفیش برای همیشه منحل شد. در اوایل سال ۱۳۶۴ ما به این نتیجه رسیدیم که دیگر تیم رفیش برگشتنی نیست و به تاریخ پیوست.

سوال: علاوه بر تظاهرات سیاسی در حاشیه بازیهای تیم رفیش، آیا در شهر احواز و در محله لشکرآباد فعالیتهای سیاسی خاص دیگری وجود داشت؟

در آن دوره احزاب احوازی امکان برقراری ارتباط قوی با عامه مردم را نداشتند. جوانان عرب نیز به صورت خودجوش فعالیت می کردند. اغلبیت فعالیتهای سیاسی در این دوره خودجوش بوده و شاهد نوشتن شعارهای ملی بر دیوارهای خیابانها در لشکرآباد، کیان و حتی ملی راه و مناطق مختلف احواز بودیم. از جمله این شعارها “هنا عربستان” و “القومیه حقنا” و”الحکم الذاتی حق مشروع لنا”.

در ابتدای انقلاب مجلات الکفاح و النضال در سطح شهر احواز منتشر می شد. مردم نیز با رویکردی ملی همراهی داشتند و در راهپیمایی ها و اعتراضات شرکت  می کردند. در مجموع فعالیت سیاسی مردم در شهر احواز سازمان یافته نبود و در سطح فعالیتهای خود جوش مردمی محصور ماند. این امر سبب شد تا برخی سازمانهای سیاسی ایرانی توانستند از میان جوانان عرب عضوگیری کنند گرچه این سازمانها نیز نتوانستند آنچنان موفق باشند.

اوضاع اقتصادی مردم عرب در محله های رفیش و لشکرآباد و کوی الدایره اوضاع سختی بود. مردم در فقر شدید زندگی می کردند و بی سوادی در سطح جامعه خیلی زیاد بود. در چنین وضعی خانواده ها آینده ای جز شغل رانندگی و نگهبانی، در شرکتهای دولتی که تنها از ما بهتران در آن مشغول بکار بودند، قابل تصور نمی دیدند.

در آن زمان رفیش و لشکرآباد کانون جنبش مردمی عرب بود. کوی عامری و آخر آسفالت نیز شاهد جنب و جوش سیاسی بود. تیم رفیش منطقه لشکرآباد را به صدر حوادث و جنب و جوش سیاسی کشید و به کانون جنبش اجتماعی – سیاسی ملت عرب احواز تبدیل شد. همچنین ترکیب جمعیتی مطلقا عرب در منطقه لشکرآباد عامل موثری در شکل گیری این جریان اجتماعی- سیاسی بود.  

منطقه رفیش یک منطقه کاملا عرب نشین بود. به همین دلیل تیم رفیش نیز صد در صد از جوانان رفیش تشکیل شده بود. ما نمی خواستیم تا بازیکنان عرب از مناطق دیگر را وارد تیم خود سازیم تا اینکه متهم به اتهامات امنیتی نشویم. رویکرد ما این بود که رفیش تنها جوانان منطقه لشکرآباد-رفیش را دربر می گیرد. البته بعدها ما در تیم رفیش بازیکنان دیگری از دیگر مناطق عرب نشین نیز داشتیم. به عنوان مثال هانی اهوازیان بازیکن صابئی، حمید باوی اهل محمره، همچنین از سعید زبیدی بازیکن صنعت نفت عبادان دعوت به حضور در تیم رفیش کردیم که به دلیل انحلال تیم رفیش موفق به جذب وی به تیم نشدیم.

سوال: ستارگان تیم رفیش که در میان مردم شهرت بیشتری داشتند چه کسانی بودند؟

بدر جابری کاپیتان تیم رفیش بود و در سطح استان معروف شد. رضا داوودی دروازبان تیم بود و پس از انحلال رفیش سالها در تیم استقلال احواز بازی کرد. کاظم کعبی نیز مدافع معروف تیم رفیش بود. رحیم الهایی سحر و کریم الهایی سحر و حمید صیاحی از بازیکنان سرشناس تیم رفیش بودند. خلف جرفی نیز یکی از بهترین مهاجمان آن دوره در سطح کشور بود.       

سوال: الان به سراغ موضوع اهانت روزنامه دولتی اطلاعات به مردم عرب احواز می رسیم. از این اهانت برای ما بگویید.

در اردیبهشت ۱۳۶۴ روزنامه اطلاعات طی مقاله ای درباره تاریخ خوزستان ادعا کرد که ساکنان اقلیم احواز جماعتی کولی هستند که به این منطقه مهاجرت کرده و در آن سکنی گزیده اند. اینان به دلیل مجاورت با همسایگان عرب، عرب زبان شده اند.

درپی انتشار این مقاله، خشم مردمی در سراسر شهر گسترش یافت. مردم با تکثیر این مقاله آن را به دست دیگران می رساندند و دسته های تجمعات مردم در مناطق مختلف احواز موضوع اهانت این مقاله را مورد بحث داشتند. من در این روز در کنار شماری از فوتبال دوستان در مغازه صاحب بن یاسین مطوری در خیابان رستمی بودم. یکی از جوانان عرب این مقاله را به ما رساند.

در پی انتشار این مقاله در سطح وسیع در اقلیم احواز، چند روز بعد در یک روز چهارشنبه در حدود ساعت ۱۰ صبح مردم در لشکرآباد تجمع کرده و اقدام به سردادن شعار علیه نظام کرده اند. من به سرعت به سوی میدان لشکرآباد رفتم. وقتی رسیدم تظاهرات جوانان عرب را دیدم که بنظرم در حدود هزار نفر بودند. بسیج لشکرآباد سعی در سرکوب انها داشت اما از پس این کار نیامد. پس از آن تظاهرات از لشکرآباد خارج شده و بسوی کوی کیان (علوی) حرکت کرد. در راه تعداد شرکت کنندگان در تظاهرات چند برابر شد. در نزدیکی منطقه آهن افشار سپاه این تظاهرات چند هزار نفری را به محاصره در آورده و به آنها حمله کرد و توانست جمعیت را متفرق سازد. سپاه در حمله به معترضان از اسلحه گرم استفاده کرده و با باتوم و چوب دستی به تظاهرکنندگان حمله کرده و شمار زیادی از آنها را بازداشت کرد. در مجموع تظاهرات لشکرآباد پس ازچند ساعت سرکوب شد.

سوال: شعارهایی که شما در این تظاهرات شنیدید چه بود؟

شعارهایی در رد ادعای عرب زبان بودن ملت عرب احواز سر دادند از قبیل “الله اکبر یاعلی ال… یقول لی کاولی” (خدایا کار به کجا رسیده که مرا کولی می نامند) و “عرب عرب نحیی القومیه …شعب شعب موتی یا رجعیه”(البته این شعار در تمام تظاهرات قبلی نیز سر داده می شد)، شعار “حق ما نعطی وحقنا نریده” (از حقمان کوتاه نمی آییم وخواهان حقوق خود هستیم) و شعار “هنا عربستان” و “هنا ارض العرب” و شعار “بروح بالدم نفدیک یا اهواز” (با روح و جانمان نثارت می شویم ای اهواز). همچنین شعارهای فارسی”ما کولی نیستم…ما عرب زبان  نیستیم…ما عرب هستیم”.   

سوال: آیا در مناطق دیگری در اقلیم احواز نیز علیه این اهانت به مردم عرب تظاهراتی صورت گرفت؟       

دو روز بعد در شهر خفاجیه تظاهرات شکل گرفت و در روز بعد از آن در شهر حمیدیه نیز مردم تظاهرات کردند و علیه اهانت دولت ایران به ملت عرب احواز اعتراض کردند. پس از آن در مناطق زرگان و شیبان نیز تظاهرات برپا شد. در منطقه جنگیه در کوت عبدالله، در زوویه و آخرآسفالت نیز تظاهرات صورت گرفت. همچنین مطلع شدیم که در شهرهای سوسه و شوشتر نیز تظاهرات صورت گرفته است. البته در آن روزهای جنگ فضای اقلیم احواز به شدت امنیتی بود و احواز یک منطقه جنگی محسوب می شد. به همین خاطر ارتباطات و کسب اطلاع از دیگر مناطق معترض در سطح اقلیم احواز، سخت بود. تظاهرات در شهرها و مناطق مختلف احواز در حدود یک هفته الی ده روز ادامه یافت. تا اینکه مسئولان اعتراف به خطای خود کرده و از اهانتهای صورت گرفته نسبت به ملت عرب احواز عقب نشینی کردند.

سوال: ممکن است از بازداشتهای گسترده صورت گرفته در روزهای پس از سرکوب تظاهرات بگویید؟

درپی سرکوب تظاهرات مردم عرب احواز در مناطق مختلف، طی حمله وسیعی صدها تن از جوانان عرب شبانه با یورش نیروهای امنیتی سپاه و نیروهای بسیج در خانه های خود بازداشت شدند. شیوه بازداشت نیز کاملا وحشیانه و همراه با خشونت مفرط بود. به گونه ای که اشخاص بازداشت شده در برابر چشمان خانواده هایشان مردم شکنجه و کتک کاری و فحش  واهانت قرار می گرفتند.

من خودم شخصا پس از این تظاهرات برای مدتی مخفی شدم. بسیج لشکرآباد خانه به خانه دنبال جوانان معترض می گشت تا بازداشت کند. به عنوان مثال بسیجی های لشکرآباد نظیر ماشاف و داوودی و عباس منابی نقش مهمی در راهنمایی نیروهای امنیتی در بازداشت جوانان عرب داشتند.

سوال: آیا از میان بازیکنان رفیش کسی نیز بازداشت شد؟

من شخصا منزلم مورد حمله نیروهای امنیتی قرار گرفت، که من در آنوقت در خانه نبودم و من در جایی دیگر مخفی شده بودم. همچنین حمید کنانی و سلمان سودانی و حمید ساعدی و عباس سیلاوی به اتهام تحریک مردم و اعتراض علیه نظام بازداشت شدند. بازداشت ها با وحشیگری هرچه تمام صورت گرفت. حمید ساعدی پس از یک ماه و سلمان سودانی پس از دو ماه به قید وثیقه و تعهد آزاد شدند. حمید کنانی از موسسان تیم رفیش مدتی طولانی در حدود دو سال در حبس بود و نیز وی از کار بیکار شد.

آنچه از سلمان سودانی پس از آزادی اش از زندان فهمیدم آن بود که وی و دیگر بازداشت شدگان از جمله بازداشت های تیم رفیش به شدت برای روزها طولانی زیر شکنجه شدید بودند. فشارهای زیادی بر آنها صورت گرفته بود تا اعتراف به کارهای نکرده کنند. آنچه من شاهد بودم آنست که افراد آزاد شده از حبس حاضر به دادن جزئیات درباره آنچه در زندان به آنها گذشته است، نبودند.

سوال: پس از این دوره سرکوب و بازداشتهای گسترده، فعالیتهای سیاسی چگونه بود؟

در سالهای ۱۳۶۴ و بعد از آن و به دلیل سرکوبهای شدید اعمال شده از سوی دستگاه امنیتی رژیم، و انحلال تیم رفیش آن جنب وجوش سیاسی مردمی در سطح علنی کم شد و جوانان عرب به سمت فعالیتهای سیاسی سازمان یافته و مخفی روی آوردند. به هرحال این مرحله نقش مهمی در افزایش سطح آگاهی سیاسی مناطق محروم و حاشیه ای عرب در سطح شهر احواز داشت. مردم دیگر از ظلم و ستم روا شده بر عربهای احواز سخن می گفتند و سیاستهای رژیم را به انتقاد می گرفتند.

الان که به گذشته نگاه می کنید، حوادث آن زمان را چگونه می بینید؟

گرچه جنبش سیاسی مردم عرب احواز فراز و فرود دارد اما به شکل عام ملت ما از تلاش خود برای دست یافتن به حقوق خود دست نکشید. این  در حالی است که این ملت با سختیهای زیادی روبرو بوده است، سختیهایی نظیر فقر و محرومیت، بی سوادی و یا کم سوادی تحمیل شده، تبعیض نژادی و محرومیت از تمامی حقوق، اما همه اینها نتوانست ملت عرب احواز را از پیگیری حقوقش باز دارد. البته انتفاضه ۱۵ آوریل ۲۰۰۵ نقطه عطف مهمی در تاریخ مبارزات ملت عرب احواز محسوب می شود. ملت ما پس از انتفاضه ۲۰۰۵ جهش های بزرگی در سطح مبارزاتی خود علیه دولت مرکزی داشته است و شاهد آن هستیم که این مسیر مبارزاتی همچنان با قوت تمام در جریان است.

بخش تحقیق و بررسی، جنبش ملی دموکراتیک عرب الاحواز

التیار الوطنی العربی الدیمقراطی فی الاحواز

تمام حقوق نشر متعلق به وب سایت پادماز است. مطالب منتشرشده در وب سایت پادماز ضرورتا بیانگر رویکرد جنبش ملی دموکراتیک عرب الاحواز نیست.

الصعود لأعلى