در : صفحه اول » فرهنگی-اجتماعی » ما کجا و روز زن کجا!

ما کجا و روز زن کجا!

هنگامی که از زن احوازی سخن به میان می آید ناخواسته ذهنم به تکاپوی حقوق زیر پا گذاشته اش می پردازد .

اگر به طور گذرا نیم نگاهی به تاریخ سراسر جهان  بیاندازیم  زنان در عصور مختلف به شیوه های متنوع و وحشیانه مورد آزار و اذیت و تحقیر واقع گردیدند. به طور مثال در شرق دور کشور پر جمعیت چین به علت احاطه به سواحل دریایی وسیع و شرایط  آب و هوایی دگرگون در معرض جزر و مدهای هولناک قرار میگرفت.

 از آنجا که خرافه در میان آنها رواج داشت، و از پست ترین این خرافه ها این بود که آنها عقیده داشتند  امواج دریا برای گرفتن زیباترین دختران جوان آنها به بستر ساحلی هجوم می آورند لذا آنها هم برای فرو نشاندن غضب امواج, دختران زیبا و جوانشان را به دریا می انداختند.

همچنین در میان چینیان باستان زن بیوه همانند میراث به خانواده ی شوهر میرسید.و همچنین مردان چینی اختیار دفن زنان زنده خود را داشتند.

و اما  کشور پهناور هند که تا هم اکنون میتوان عقاید و خرافات کهن را که فقط کمی کمرنگتر شده  اند در میان آنها به وضوح دید . در هند قدیم از وحشیانه ترین رسوم آنها رسم (ساتی یا سانسکریت) که مبنی بر سوزاندن زن زنده با همسر مرده اش بود در مورد زنان به اجرا در می آمد.

این قانون در سال ۱۹۲۹ میلادی در زمان استعمار هند توسط بریطانیا ممنوع شد و در سال ۱۹۸۷ میلادی این ممنوعیت به شکل قانونی تقویت شد با این وجود هنوز نمونه های نادری را میتوان در گوشه و کنار هند در میان مردم وابسته به ایین های سنتی مشاهده نمود.

در اروپای قرون وسطایی زن عددی به شمار نمی آمد و فاقد هر گونه حقوق اجتماعی و مالی بود در واقع قوانین کلیسا در حق زن بی رحمانه بود.برای مثال   ژان کریسوستوم قدیس می کفت : در میان تمام جانوران وحشی؛ زیان بار تر از زن وجود ندارد. (جنس دوم/ج۱/ص۱۵۹)

 آگوستین قدیس که شاید بتوان وی را برجسته ترین عالم مسیحی در تمام اعصار نامید معتقد بود : زن حیوانی است که نه استحکام دارد و نه استواری؛ زن از بدی تغذیه می کند و سر آغاز همه دعاوی و مخالفت هاست و راه و طریق هر گونه فساد اخلاق است. (جنس دوم/ج۱/ص۲۸ و ص۱۶۸)

در قانون ساکسون؛ حداقل مجازات در مورد زنان زناکار بریدن بینی و گوش های وی بود؛ و به شوهر اختیار می داد که اگر زن خویش را بی وفا دید؛ او را به قتل برساند. (تاریخ تمدن/ج۴/ص۱۱۰)

در قرون وسطی حق هر گونه آزادی از زنان سلب شده بود؛ این ظلم تا بدان حد بود که اگر زنی با برده ای ازدواج می کرد از حمایت قانون محروم می شد و خانواده حق کشتن او را داشت. (جنس دوم/ج۱/ص۱۶۱)

در سال ۵۸۶ میلادی کنفرانسی در فرانسه برای بررسی این موضوع منعقد شد که آیا زن بشر است یا نه و در نهایت به این نتیجه رسیدند که زن بشری است که فقط برای خدمت به مردان خلق شده است .در عصر رنسانس زنان در اروپا جان تازه ای گرفتند و زمزمه های مطالبت از حقوق میان آنها نمایان شد, تا امروز که زن در کشورهای غربی حرف اول را میزند و حقوقش اگر بیشتر از مرد نیست کمتر هم  نمی باشد.

گذری میکنم به تاریخ جزیره العرب ,قبل از اسلام زن در جاهلیت نیز از حقوق انسانی برخوردار نبود. بعضی از قبایل عرب دختران نوزاد خود را زنده به گور میکردند ((وَإِذَا الْمَوْؤُودَهُ سُئِلَتْ. بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ))(( و هنگامى که از دختر زنده به گور بپرسند به کدام گناه کشته شده ؟)) تکویر ۸,۹

طبعا آنها زن را مایه ی شرمساری و تشاؤم میدانستند. ((َو إِذَ ابُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ کَظِیمٌ . یَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیُمْسِکُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرَابِ أَلا سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ))(( و چون یکى از آنان را به ولادت دختر خبر دهند [از شدت خشم] چهره‏اش سیاه گردد، و درونش از غصه و اندوه لبریز و آکنده شود به سبب خبر بدى که به او داده‏اند ، از قوم و قبیله‏اش در جایى که او را نبینند پنهان مى‏شود و نسبت به این پیش ‏آمد در اندیشه‏اى سخت فرو مى‏رود که آیا آن دختر را با خوارى نگه دارد یا به زور زنده به گورش بکند.

ازدواج پسران با همسر پدری بعد از فوت پدر در زمان جاهلیت امری عادی بود لذا در قرآن از آن نهی شده. ((وَلا تَنْکِحُوا مَا نَکَحَ آبَاؤُکُمْ مِنَ النِّسَاءِ إلاَّ مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَهً وَمَقْتاً وَسَاءَ سَبِیلاً))(( و با زنانى که پدرانتان با آنان ازدواج کرده‏اند ازدواج نکنید ، مگر آنچه  (پیش از اعلام این حکم) انجام گرفته باشد . یقیناً این عمل ، عملى بسیار زشت و منفور و بد راهى است)) نساء۲۲٫

شایان ذکر است در آن زمان تعداد زوجات حد و حدودی نداشت همانطور که طلاق حد و حدود نداشت و مرد, زن چندین بار مطلقه اش را باب میلش پس میگرفت. یعنی یک مرد می توانست به دلخواه تا بی نهایت زن داشته باشد.

در میان ایرانیان باستان نیز قاعده بر همین منوال بود و فرق آنچنانی نداشت. ایرانیانی که هم اکنون بانگ تاریخ و فرهنگ و تمدن چندین هزاره سر میدهند قبل از ورود اسلام به ایران با محارم که همانا دختران و خواهران و مادرانشان هستند ازدواج میکردند.

همچنین مرد فارس آزاد بود هر معامله ای را که میخواست در حق زن خود بکند  حتى حق حیات و زنده بودن و حکم مرگ زنش را خود صادر مینمود.

از میان تمام تمدن های باستان به جرات می توان گفت تنها دو تمدن مصر باستان و تمدن عیلام (أحواز کنونی) به زن حقوقی را اختصاص داده بود که این حقوق تا هم اکنون زنان امروزی در بسیاری از نقاط مختلف جهان از ان بهرهمند نیستند.

در مصر باستان احترام و توجه خاصی نسبت به زن بود و وجود زنان حکمفرما در زمان فراعنه همانند “حچبسوت” و “کیلوپاترا” نمونه های بارزی هستند. زنان مصر باستان از حقوق اجتماعی  برابر با حقوق همسرانشان برخوردار بودند.

و اما در میان عیلامی ها وضع حقوق زن از مصر باستان هم بهتر بود تا حدی که بافت جامعه ی عیلامی ها بر اساس زن سالاری و حکمرانی زن بود و علاالعکس بقیه تمدنها که برای خود الهه ماه و ستاره و نور و آب و آسمان داشتند, عیلامیها الهه آنها زن “پینیکیر” بود.

والتر هینتس عیلام شناس مینویسد: زنان عیلامی از حق شهادت دادن در دادگاه برخوردار بودند و اثر انگشت آنها در لوحه ها و کتیبه های کلی در کنار آثار انگشتان مردان باقی مانده و همجنین دختران عیلامی به مقدار مساوی با پسران ارث میبردند و گاه هم تنها وارث بودند و پسران از ارث بهره مند نمی شدند.

زنان همچنین حق خرید و فروش املاک و دارایی را داشتند.به طور کلی زنان در میان عیلامی ها منزلت بزرگ و والایی داشتند.

امروزه زنان در بیشتر نقاط مختلف جهان به نسبت بالایی از حقوق خود دست یافتند و بعضی از آنها به نیمی و یا حتى در صد کمی از حقوقشان رسیدند. در این میان برمیگردم به سر نوشته ام که همانا حقوق زن احوازی است.

زن احوازی که امروزه بایستی میراث دار زنان عیلامی باشد لکن در تحت سخت ترین و بی رحمانه ترین شرایط حیاتی از کمتر حقوقی بهره مند نمیباشند.

بافت قبیله ای و سنتی مردم عرب احواز و پایبندی آنها به عادات و رسوم دیرینه حق زندگی سالم  را از زنان میگیرد. در میان بسیاری از خانواده های عرب ادامه تحصیل دختران تا مرحله ای که قادر به خواندن و نوشتن باشند کافیست!

این در حالیست که امارهای رژیم میگوید ۶۵  در صد زنان عرب کمتر ۳۵ سال خواندن و نوشتن نمیدانند و این میانگین در میان زنان بالای ۳۵ سال به ۹۵ در صد میرسد. همچنین ازدواج غصبی دختران با پسر عمو یا یکی از اعضای فامیل در میان بسیاری از خانواده ها دیده میشود که حق اختیار شریک زندگی را از دختران سلب نموده و در بسیاری از حالات دختران به علت عدم توافق به این نوع ازدواج ها منجر به خود کشی شده اند.

علاوه براین نوع ازدواج, ازدواجهای غصبی دیگری نیز در میان مردم عرب احواز وجود دارد که حق اختیار را از دختر میگیرد و دختران بدبخت بی چون و چرا میبایست تن به این ازدواجها که أغلب مصلحتی هستند تن دهند. در واقع دختران  را همانند رشوه و یا کالا مبادله میکنند.از این نوع ازدواج ها میتوان از ازدواج “فصلیه”، “حسان”، “شغار”، “مصادقه”، “خمسیه”و “نهوه” یاد کرد.

برای توضیح این نوع ازدواجها به طورمفصل میتوان به کتاب “زن در گذر تاریخ” نوشته موسى سیادت مراجعه کرد. قتل های ناموسی نیز در جامعه ی احوازی نمایان است به صورتی که طبق آخرین آمارهای رسمی ایران، خ و ز س ت ان و بلوچستان بالاترین آمارها را در قتل های ناموسی به خود اختصاص داده که اغلب این قتل ها فقط به خاطر سوء ظن به دختر توسط خانواده ها بوده، و یا سربیچی دختران از اوامر مردان فامیل و تن ندادن به ازدواج های فامیلی و بر چسب زدن داشتن دوست پسر غریبه و یا حتى به خاطر یک تماس تلفنی به دختران خود شک کرده و مرتکب جنایت میشوند.

طبیعتا وجود اشغالگران فارس این مصایب را دو چندان میکند. زمانیکه اقلیم الأحواز به تصرف فارس ها در آمد.سیستم حیاتی مردم عرب دگرگون شد. زبان فارسی که زبان بیگانگان بود در احواز اشغالی زبان رسمی شناخته شد. مهاجرت فارس های اشغالگر از شهرهای فارس نشین به سمت احواز شروع شد.

از آنجا که بافت جامعه عرب الأحواز به صورت قبیله ای و شیخ نشین بود و عرب حساسیت خاصی نسبت به دختران و زنان خود دارند از بیم آنکه دخترانشان در دام اشغالگران بیفتند آنها را بیش از قبل در مضیقه قرار دادند.

در همان زمان(اوایل قرن بیستم میلادی) که احواز با اشغالگران فارس مواجه شده بود زنان در اروپا خواهان حقوق خود بودند. امروز پس از گذشت نزدیک به یک قرن از اشغال الأحواز نمی توان بافت قبیله ای و سنتی مردم عرب الأحواز را علت اصلی نرسیدن زنان به حقوقشان دانست زیرا که اگر نگاهی به کشور های حاشیه خلیج عربی که تا یک قرن پیش اوضاع بسیار نزدیک و مشابهی از نظر فرهنگ , زبان , بافت جامعه, با اقلیم الأحواز داشتند بیفکنیم، خواهیم دید که در این چند دهه زنان عرب خلیجی توانستند به نسبت قابل توجهی از حقوقشان دست یابند.

در صورتی که زنان عرب احوازی حتى از حقوق و نیازهای اولیه ی خود از قبیل سلامتی و بهداشت ,حق تحصیل,حق پوشش سنتی محروم و دورند.

یک زن با پوشش سنتی در میان فارس های اشغالگر یک بی سواد و جاهل به شمار می آید. در شهرهای فارس نشین کانون های فرهنگی و علمی برای بانوان بیشمارند در صورتی که در اقلیم اشغالی احواز حتى مراکز فرهنگی که به صورت داوطلبانه توسط فرهیختگان احوازی برای تدریس قرآن و زبان عربی به دختران و پسرانی که زبان مادریشان را نمی نویسند و نمی خوانند تاسیس میشوند توسط رژیم اشغالگر فارس بسته و جوانان فرهیخته عرب را به زندان و سپس به دار می آویزند.

تا زمانیکه اقلیم الأحواز درچنگ شوونیستهای فارس است نمی توان انتظار داشت که به زنان عرب حقوقی داده شود. لذا خود زنان احوازی باید قدم هایشان را استوارتر کرده و برای گرفتن حقوق ضایع شده ی خود همت به خرج دهند.

من به عنوان یک زن احوازی معتقدم, تمامی زنان عرب احوازی خارج از جغرافیای موسوم به ا ی ر ا ن که از  آزادی بیشتری برخوردارند مسول هستند تا از حقوق پایمال شده ی هم کیشان خود در داخل اقلیم الأحواز که به علت اوضاع امنیتی حاد نمیتوانند به سوی احقاق حقوقشان قدمی بردارند, حمایت کنند.

نویسنده: منى عوده

تمام حقوق نشر متعلق به وب سایت پادماز است. مطالب منتشرشده در وب سایت پادماز ضرورتا بیانگر رویکرد جنبش ملی دموکراتیک عرب الاحواز نیست.

الصعود لأعلى