در : صفحه اول » سیاسی » “آبادی” یا “نابودی”، کدام یک هدیه استعمارگران است؟

“آبادی” یا “نابودی”، کدام یک هدیه استعمارگران است؟

محمد دبیر سیاقی که در تصحیح و تلفیق مطالب و همچنین در تصحیح(!) اسامی خاص جغرافیایی و خطاهای زمان(!) در کتاب سفرنامه خوزستان (عربستان) کوشش و همت فراوانی نمود در سرآغاز این کتاب اشاره می کند که “کلمه عربستان را که نام اصطلاحی آن زمان بوده در همه جا به خوزستان برگردانیدم تا به آن سرزمین به نام حقیقی آن اشارت شده باشد.” وی همچنین در سرآغاز این کتاب می نویسد: “خوزستان گاه در آبادی و عظمت و حاصلخیزی و جمعیت شهره دهر بوده و زمانی به سبب جنگها و سیاستهای ناروا و بی توجهی فرمانروایان و تاخت و تاز بیگانگان در ویرانی و عسرت سر می کرده و فی المثل سدی که مایه استواری زندگی مردم و سرسبزی دشتها بوده، شکستن آن از هجوم بیگانگان جلوگیری میشده و یا رودی که مایه رستن درختان بارور و بدست آمدن محصول انبوه و موجب اعجاب مسافران میگشته، دشتهای حاصلخیز را برای درهم شکستن قدرت سپاهی دشمن به مردابی فراخ و سهمگین مبدل می ساخته، و مردمی که با صرف عمر و مال سدی محکم و باغی خرم، جنگلی انبوه و مزروعی باشکوه فراهم میساخته اند، به دست خویش ساخته ها و پرداخته ها در هم می شکسته اند و برهم می ریخته تا از دستبرد غارتگران ایمن مانند، یا جهانخواران غاصب حاصل رنج سالیان دراز این مردم رنجبر را بر باد می داده اند تا دو روزه تسلط خود را بر آنان استوار سازند، چنین مردمی در چنان سرزمینی ناگزیر به خانه بدوشی و گریز خوگیر میشده اند و از خویشتن و بیگانه پرهیز میداشته.”

 

جناب محمد دبیر سیاقی کوشش و همت فراوانی را در تحریف و جعل حقایق و وارونه نشان دادن اصل وقایع تاریخی به کار برد. وی اما از این به اصطلاح بیگانگان برا ی خوانندگان مثال و نمونه ای بیان نمی کند و نمی گوید که کدام به اصطلاح فرمانروایان به  عربستان (الاحواز) تاخت و تاز می نمودند یا این جهانخواران غاصب چه کسانی هستند و چه چیزی را غصب نمودند و آیا دفاع از سرزمین آبا و اجدادی معنای تعدی و اجحاف و اغتصاب می دهد (شاید بتوان در فرهنگ فارسی آن را جستجو کرد!!.) آیا مردم عرب الاحواز در آن زمان سدهایی را که جهت اعمار و آبادی و فلاحت سرزمینشان ساخته اند، در واقع خود نیز این سدها را برای نابودی دار و ندار و خانه و آبادی خود می شکستند!!؟

 

با نگاهی تیزبینانه و واقع بینانه و تحقیق در کتب منتسب به فارس زبان ها بر همگان آشکار خواهد شد که حکومتهای در به اصطلاح بلاد عجم داری حداقل نفوذ و سلطه و لو اسمی نه تنها در الاحواز بلکه در بیشتر سرزمینهای  قومتهای دیگر بودند. برای نمونه بر همگان عیان است که حکومت مشعشعیان از قدرت و تسلط وسیعی حتی بر قسمتی از عراق برخوردار بود و همیشه از جانب صفویان مورد تاخت و تاز قرار می گرفتند و هنگامی که نتیجه ای از این هجوم نسیب نیروهای غاصب حاصل نمی شد به شکستن سدها و تخریب و تحریف رودها و شکستن ابنیه می پرداختند و محاصره را شدیدتر می کردند تا بر حکومت عربی وقت فشار بیاوند که به تابعیت اسمی آنها در آیند.

بعد از انقراض صفویان، حکومت افشاریه و سپس زندیه و پس از آن قاجاریان به قدرت رسیدند و هر کدام به نوعی تلاش میکردند که سلطه خود را بر حکومتهای عربی منطقه تحمیل کنند ولی تمامی آن اقدامات و تجاوزات به همت مردم عرب خنثی می شد و حکومتهای بیگانه و غاصب عجم برای در هم شکستن قدرت و پایمردی و وحدت ملت عرب اقلیم،  سدهای آب و مجاری را می شکستند و دمار و خرابی را برای مردم به ارمغان می آوردند. برای مثال کریم خان زند به جهت ناتوانی و یآس از شکست شیخ سلمان، سد سابله را که توسط حکومت بنی کعب ساخته شده بود را در هم شکست تا آب را به سمت محمره منحرف کند.

قابل ذکر است که این سد بر روی رود کارون بنیان نهاده شده بود و بنا به گفته کتاب تاریخ زندیه همانند سد اسکندر بود که اگر ویران نمی شد ممکن بود تا صدها سال سود آن عاید کشاورزان عرب قبان  شود، وسلسله نهرها و انشعاباتی جانبی از دو طرف رود قبان را که شیخ سلمان راه انداخته بود جهت آبیاری نخلستانها و فاریاب  زمینهای زراعتی منطقه مورد استفاده واقع بود.

بعد از این هجوم ددمنشانه کریمخان زند، روستاها و عمران و فلاحت پس از پنج سال از منطقه قبان رخت بربست و آن سرزمین روی آبادی به خود ندید. حال با عرض نمونه ای از سیاهکاریها و تبهکاریهای این قوم سیاهدل، جای سوال اینجاست که این جهانخوازان غاصب چه کسانی هستند، حکومتهای عربی الاحواز که از دار و ندار مردم و رعیت خود دفاع می کردند یا اشغالگران عجم که ویرانی و نگون بختی را نصیب مردم رنج کشیده و زحمتکش می کردند.

 

در واقع در هیچ واقعه تاریخی سپاه ایران از این شگرد تخریب سدها جهت منفعت مردم و دفع بیگانگان خارجی به خاک الاحواز استفاده نکرده است، چرا که آنها هیچگاه قدرت و سپاهی قوی تابع به خود در الاحواز نداشتند. بر خلاف آنها و با قرائت تاریخ سرزمینهای عربی،مشاهده میشود امپراطوری عثمانی دارای ارتش  و نیروی ترک در تمامی کشورهای عربی که تحت نفوذ و تسلطش بودند بود.

 

حال می خواهیم به سیاستهای رژیمهای اشغالگر پس از اشغال سرزمین الاحواز توسط رضا خان میرپنج و وارث آن حکومت جمهوری اسلامی در رابطه با سد سازی و تونل سازی جهت انتقال آب از سرچشمه های کارون، دز، کرخه و مارون (یکی از سرشاخه های رود جراحی) به استانهای مرکزی ایران بپردازیم.

پس از اعلام حکومت نظامی در الاحواز از آوریل ۱۹۲۵م هجومی باورنکردنی و ظالمانه بر منابع خدادادی این سرزمین وارد شد از آن جمله پروژه های سد سازی و طرحهای انتقال آب به نقاط مرکزی کشور تحت عناوین تولید برق و ذخیره آب و انرژی و احیای زمینهای بایر به تصویب حکومتهای وقت رسید و نتایج آن تایید ۲۳ طرح سدسازی که از این تعداد احداث و راه اندازی بیش از ۱۰ سد بر روی حوزه های کارون، دز، کرخه و مارون به اتمام رسید و همکنون در دست اجرا  می باشد. علاوه بر آن ۵ طرح انتقال آب( کوهرنگ۱، کوهرنگ۲، کوهرنگ۳، چشمه لنگان و انتقال به قمرود بر روی رود کارون و دز در حال سرقت و انتقال آب به زاینده رود و  قمرود در حال بهره برداری هستند، اضافه بر آن دو طرح جدید انتقال آب بر مسیر رودخانه کارون که شامل تونل بهشت آباد وتونل رفسنجان به سمت زاینده رود و رفسنجان مطرح و در حال انجام هستند.

و اما انتقال آب از سرشاخه ها، نتایج منفی اقتصادی، اجتماعی و انسانی، زیست محیطی و بهداشتی  وغیر قابل جبرانی برمردم منطقه واردآورد ه و بسبب آن  کشاورزی منطقه به مخاطره افتاده است، زراعت برنج، گندم و نخلستانهای فلاحیه و محمره و عبادان تقریبا از بین رفته است. تالابهای فلاحیه و هور العظیم که منبع درآمد و روزی صدها روستانشین بود، رو به خشکی گرائیده و به سبب آن مشکلات زیست محیطی و بیماریهای گوناگونی همانند سکته های قلبی و عوارض تنفسی با نسبت بالایی شیوع پیدا کرده اند.

روستائیان با مشاهده واقعیت کمبود آب مورد نیاز کشاورزی در فقر و بدبختی گذران زندگی می کنند ودولت با ندادن مجوز آب کشاورزی به کشاورزان آنها را مجبور می کند که خانه و کاشانه خود را رها ساخته در اطراف شهرها زندگی زاغه نشینی و فلاکت بار را اختیار کنند.

مشکل آب شرب سالم همکنون به یک معضل بزرگ تبدیل شده است. همچنین به جهت کمبود آب رودها و سرآزیر شدن فاضلابهای صنعتی و شهری و آب زهکشیهای طرح ملی نیشکر درون رودها، مردم از بیماریهای روده ای و گوارشی رنج می برند، آبهای خانگی غیر بهداشتی بوده و حتی نوشیدن آن به حیوانات نیز توصیه نمی شود، همچنین بیشتر روستاها از امکانات آب لوله کشی محروم هستند و آب کثیف و غیر بهداشتی رود و برکه را با مشقت و رنج فراوان به منازل خود حمل می کنند و به مصرف می رسانند گویی این مردم ساکن کشور خشکی زده سومالی یا یکی از کشورهای فقیر آفریقایی هستند، غافل از آنکه آبی که حق طبیعی و خدادای آنها است به سمت زاینده رود اصفهان، رفسنجان، قم و یا کرمان انتقال داده می شود تا محصولات پسته رفسنجان کیفیت بین المللی خود را از دست ندهند و اصفهانی ها زاینده رودی پرآب داشته باشند. آقای مهدی قمشی استاد دانشکده مهندسی علوم آب دانشگاه شهید چمران احواز می نویسد : ” متوسط آورد آب به استان خوزستان تنها تامین کننده آب مورد نیاز بخشی از زمینهای قابل کشت استان خوزستان است.

بنابراین انتقال آب از حوضه های منتهی به استان خوزستان به سایر حوضه ها از مبانی علمی و کارشناسی برخوردار نیست.” یا “از نظر فنی و اقتصادی طرحهای انتقال آب به خارج از حوضه به منظور توسعه فعالیت کشاورزی توجیه ندارند” همچنین ” مناطق گیرنده مشکل تامین آب شهری و صنعت را ندارند.” همچنین “بجز شهر دزفول در سایر شهرها و روستاهاى استان مشکل کمیت و یا کیفیت آب شرب وجود دارد.”

تنها برداشتی که از این کفته استاد قمشی میتوان گرفت این است که این سیاستهای انتقال آب به مرکز کشور تنها هدفی نژادپرستانه و تخریب کننده را به دنبال می کند چرا که این طرحها برای اقتصاد ایران هیچ نتیجه ای به همراه ندارند جز صرف ملیاردها ریال جهت انتقال آب به دیگر استانها به قیمت نابودی هر آنجه که متعلق به الاحواز است.

امروز به سبب تمامی این سیاستهای غیرمنصفانه و غارتگرانه رژیم غیر انسانی ایران شاهد این هستیم که شهر احواز آلوده ترین شهر جهان به شمار می رود، شهری که پرآب ترین رود یعنی کارون از وسط آن می گذرد ولی همکنون این رود به نفس زدن افتاده است و هر روز به مرگ خود نزدیکتر میشود. تصور کنید تمام این ۲۳ طرح سد سازی کامل می شدند و طرحهای دیگر انتقال آب به اجرا در می آمد، آنوقت باید فاتحه کارون، دز، کرخه و جراحی را برای همیشه خواند. و پس از آن نیز فاتحه ساکنین عرب را خواند و این به عنوان هدف دراز مدت رژیمهای پهلوی و آخوندی است که زندگی را به جهنمی غیر قابل تحمل و طاقت فرسا بر احوازیهای اقلیم تبدیل کنند.

 

حال اجازه دهید به جاعل حقایق تاریخی مورد خطاب ما یعنی آقای محمد دبیر سیاقی برگردیم و این سوال تکراری را دوباره از میتوان از همفکران وهمقطاران ایشان پرسید که اگر امکان دارد تشریح بفرمائید که الاحواز و به قول شما خوزستان در چه زمانی و توسط چه حکومتهای باصطلاح فارس آباد و عمران بوده و چه روی خوشی به خود دیده است؟  واقعیت این است که اشغال و استعمار در تمامی اشکالش هیچگونه نتایج مثبت و سازنده ای در بر ندارد و آنچه مدنظر بیگانه است این است که چگونه به پروسه غارت و چپاول ثروتهای منطقه تحت اشغال سرعت بخشد مادامی که نفوذ و سلطه اش استمرار دارد !! آیا با نشان دادن این نمونه های آشکار و عیان، جرم و جنایتهای بی وقفه دو رژیم پهلوی و آخوندی در حق مردم عرب منطقه و منابع سرزمینی  آنها را تایید می کنید؟ اینها سوالهایی هستند که تنها انسانهای سر بلند و آزاد از قید و بند بیماریهای  روحی و روانی نژادپرستی می توانند به آنها جواب دهند.

نویسنده: رحمان حطاوی

منابع :

۱- سفرنامه (عربستان) خوزستان، حاج عبدالغفارنجم الملک، بکوشش محمد دبیر سیاقی، موسسه مطبوعاتی علمی، تهران، نوروز ۱۳۴۱ هجری خورشیدی.

۲- تاریخ الکویت السیاسی، تالیف حسین خلف الشیخ خزعل،الجزء الثالث.

۳- تاریخ پانصد ساله خوزستان (عربستان)، تالیف احمد کسروی

۴- آنالیز آورد و مصرف آب در استان خوزستان (الاحواز) و مساله انتقال آب به خارج از حوزه (سمینار انتقال آب فروردین۱۳۹۲ ) مهدی قمشی، استاد دانشکده مهندسی علوم آب، دانشگاه شهید چمران اهواز (الاحواز)

 

تمام حقوق نشر متعلق به وب سایت پادماز است. مطالب منتشرشده در وب سایت پادماز ضرورتا بیانگر رویکرد جنبش ملی دموکراتیک عرب الاحواز نیست.

الصعود لأعلى