در : صفحه اول » سیاسی » نقد مقاله “بافت ژنتیک و زبانی مردم ایران” از منوچهر صالحی

نقد مقاله “بافت ژنتیک و زبانی مردم ایران” از منوچهر صالحی

در بخش اول این مقاله یعنی “طرح هویت ژنتیکی مردم در حل مسئله ستم ملی چه نقشی بازی می کند؟”۱ نشان داده ام که چگونه آقای منوچهر صالحی با تکیه بر تحقیقات معطوف به تفاوتهای ژنتیکی، مردم ایران را با تکیه بر تحقیقات مسئله دار و مشکوک، از نظر ژنتیکی به دو بخش “ایرانی” (بخوان خودی) و “آفریقایی” (بخوان غیرخودی) تقیسم میکند. در آن بخش نشان دادم که تلاش آقای صالحی برای نشان دادن تفاوت های ژنتیکی مردم از آن نوع تلاشهایی استکه نه تنها در تحقق دمکراتیسم و برابری حقوق ملیتها (یا بقول خود ایشان “حق تعیین سرنوشت” خلقهای) ساکن ایران نقشی بازی نمیکند، بلکه تلاشی است در تعارض با منشور جهانی حقوق بشر که به “ارزش برابر انسان” تاکید میکند و در عین حال تلاش آقای صالحی تلاشی برای جا انداختن ارزشهای نژادپرستانه، برتری جویانه و استعماری در کشور کثیرالملله ایران است.

در این بخش، یعنی بخش دوم این نوشته، نشان خواهم داد که چگونه آقای منوچهر صالحی با “توهم پراکنی”، “بزرگنمایی” و “ترویج شبهه” در افکار خوانندگان خود، دقیقا در تناقض با جهتگیری تیتر اصلی مقالات خود یعنی “رهایش یا حق تعیین سرنوشت” قلم زده اند و عملا در خدمت جریانات و کسانی قرار گرفته اند که مخالف جاری شدن حقوق بین الملل در ایران و از آن جمله “حق تعیین سرنوشت خلقها” در منشور ملل متحد است. در این بخش حتی نشان خواهم داد که چگونه قلم ظاهرا علمی!! آقای منوچهر صالحی متاثر از پان ایرانیسم عریان در خدمت تخریب و تهمت پراکنی علیه فعالین سیاسی متعلق به ملیتهای غیرفارس در ایران است. در این کوتاه سخن حتی سخت نخواهد بود که نشان دهم، چگونه منوچهر صالحی چپگرا!! (بخوان چپ نما) بیش از آنکه به حقوق برابر مردم و ملیتهای ساکن ایران بیاندیشد و برای استحکام مناسبات درونی کشور رویکری عدالتجویانه داشته باشند، تنها و تنها به یک چیز می اندیشد و آن “حفظ تمامیت ارضی ایران” است! هدفی که بارها طی مقاله دنباله دارش آن را متذکر شده است.

من در ادامه توضیح خواهم داد که  “حفظ تمامیت ارضی” یک کشور از کانال رفتار عادلانه، اجرای منشورجهانی حقوق بشر، کنوانسیونهای الحاقی آن و جاری شدن حقوق بین المللی میگذرد و نه از طریق نفی ابتدایی ترین حقوق انسان و نفی کنوانسیونهای الحاق حقوقی بشر در یک کشور.

هدف از اغراق در آمار جمعیت های زبانی در کشور چیست؟

در مقاله “بافت ژنتیکی و زبانی مردم ایران” ( مقاله شماره ۱۶)۲، آقای منوچهر  صالحی بیش از پنج صفحه از نوشته هفت صفحه ایی خود را مصروف ارائه آمار متکلمین به زبانهای مختلف در ایران کرده و بعد از ردیف کردن ۷۳ زبان و تعداد متکلمین آن، چنین استنتاج کرده است:

به‌این ترتیب می‌بینیم در ایران کنونی مردم به ۷۳ زبان سخن می‌گویند که بخشی از آن‌ها به خانواده زبان‌های انیرانی تعلق دارند” (پایان نقل قول)

منوچهر صالحی میگوید “مردم به ۷۳ زبان” در ایران سخن میگویند. اگر از بعضی از اسامی خنده دار موجود در لیست زبانهای ایشان (آذری ایرانی که مقصود یک زبان ایرانی و احتمالا نزدیک به فارسی است و…) بگذریم، منطقا بایستی منتظر استدلال آقای منوچهر صالحی در خصوص علت العلل ذکر طویل نام زبانها موجود در ایران باشیم. ایشان هم خوانندگان خود را در انتظار نگذاشته و نوشته خود را چنین ادامه داده است:

بنابراین، هرگاه قرار باشد هر قومی که در سپهر ایران می‌زید، بنا بر زبان مادری خود دولت مستقل خویش را تشکیل دهد، در آن‌صورت ایران را باید به ۷۳ تکه تقسیم کرد که ممکن نیست، زیرا جمعیت بسیاری از این اقوام بسیار اندک و در مواردی حتی کم‌تر از هزار تن است. (پایان نقل قول)

 

جملات فوق، جوهر نوشته منوچهر صالحی و در واقع آن استنتاج اصلی است که از صغری کبری آمار زبانی با تکیه بر منابع سست ایشان به دست آورده است. استدلال آقای منوچهر صالحی آنقدر روشن استکه به تفسیر های مرکب نیازی ندارد. لطفا دقت کنید، ایشان “فرض” را بر این گذاشته اند که متکلمین هر زبانی (بدون تطبیق آن با قوانین داخلی و یا حقوق بین المللی) باید “دولت مستقل” !! خود را تشکیل دهند! بنابر این فرض کودکانه، ایشان نتیجه گرفته اند که “ایران را باید به ۷۳ تکه تقسیم کرد!! حالا پرسشهای مهمی که آقای منوچهر صالحی بایستی پاسخ دهد اینست که؛ براساس کدامین معیار و کدامین اصول و قوانین منوچهر صالح این تصور را به مخیله خود راه داده اند که “متکلمین به هر زبانی” (بدون تطبیق با قوانین داخلی یا بین المللی) بایستی یک “دولت مستقل”!! داشته باشند؟ واقعا چه کسی، چه مرجعی و کدامین ضابطه چنین تصوری را در نزد آقای صالحی بوجود آورده است؟ مطمئنا منوچهر صالحی برای این پرسش پاسخی ندارد. چون نه در قوانین داخلی و نه در قوانین بین المللی چنین حقی به گروههای زبانی داده نشده است. به نظر میرسد که تنها و تنها چنین فرض هایی از یک پارانویای ناشناخته در ذهنیت آقای منوچهر صالحی نشات گرفته باشد. به نظرم این استدلال آقای صالحی تنها به آنچه که مطرح کردیم ختم نمیشود. بلکه در این استدلالها باید به دنبال اهداف غیرانسانی و ضددمکراتیک نهفته در پس آن باشیم. اهداف دیگر منوچهر صالحی در ارائه چنین استدلالهای سطحی را میتوان چنین فورموله کرد؛

اول: تبلیغ وجود تعداد هرچه بیشتر زبان در ایران، یعنی همان هفتاد و سه زبان مورد ادعای آقای منوچهر صالحی که در واقع به قصد ترویج اغتشاش در ذهنیت عمومی مردم است.

دوم: پراکندن توهم دولت سازی، آنهم از نوع مستقل اش! از سوی متکلمین هر زبانی! (حتی اگر تعداشان یک هزارنفر باشد) که بر هیچ پایهء حقوقی (در داخل و خارج) نیز استوار نیست.

سوم: تبلیغ به برپایی “دولت مستقل” از سوی هر قومی (۷۳ دولت)!!، برای تخریب و تخطئه حقوق شناخته شده بین المللی برای خلقهای تحت ستم و غیرفارس در ایران که همانا “حق تعیین سرنوشت ملتها” ست.

در عین حال و برای زدودن این شبههء آقای صالحی که گویا فقط “دولت مستقل” را راه حلی برای تحقق حق تعیین سرنوشت ملتها قلمداد کرده اند، بایستی یادآور شوم که حق تعیین سرنوشت ملتهای اسیر (ملتهای تحت ستم) در یک کشور تنها از طریق تشکیل دولت مستقل بدست نمی آید، بلکه “داشتن دولتهای ایالتی در مناطق ملی” متعلق به آن خلقها، در عین انطباق با تعاریف موجود در حقوق بین المللی، در یک نظام فدرالی نیز قابل حصول است. فرانسوی های کبک در کانادا، خلق کرد در عراق، خلقهای ساکن در سوئیس نمونه های برجسته ایی از تحقق حق تعیین سرنوشت خلقها در نظامهای فدرالی یا کنفدرالی است.

حق تعیین سرنوشت در منابع بین المللی

آقای منوچهر صالحی، با بزرگنمایی های تصنعی مبنی بر تشکیل ۷۳ دولت مستقل!! در ایران تنها و تنها قصدش توهم پراکنی و ایجاد اغتشاش در ذهنیت مردم است تا بتواند هم مردم را از حقوق مستتر در اسناد بین المللی دور نگه دارد و هم مانع از عملی شدن “حق تعیین سرنوشت ملتها” که اساسی ترین مطالبه ملتهای غیرفارس در ایران است، بشود. اما برای روشن شدن جایگاه حق تعیین سرنوشت در اسناد بین المللی من بطور خلاصه چند مورد را ذکر میکنم:

– در “منشور آتلانتیک” بندهای ۲ و ۳: ۲٫ امضاء کنندگان (منشور) هر گونه تغییرات سرزمینی را که با خواسته های آزادانه مردمان آن سرزمین همخوان نباشد، مورد توجه قرار نخواهد داد. ۳٫ آنها به حق ملت ها در انتخاب حکومت مورد نظر خود احترام می گذارند و خواستار برگشت حقوق حاکمیتی مردمانی هستند که این حقوق با زور از آنها گرفته شده است.

این دو بند از منشور آتلانتیک ارتباط مستقیم به حقوق ضایع شده مردم آذربایجان در سال ۱۳۲۵ دارد که به موجب آن حکومت مشروع و ملی آذربایجان به رهبری فرقه دمکرات آذربایجان، علی رغم توافق نامه های متعدد میان دولت سراسری و دولت ملی و ایالتی آذربایجان، توسط دولت مرکزی ایران سرنگون شد. این دو بند حقوق مردم آذربایجان در بازگشت به حاکمیت شان را که به زور از آنها گرفته شده است، محرز میداند.

– منشور ملل متحد به عنوان یکی از پایه های روابط بین الملل و “گسترش روابط دوستانه میان ملل بر پایه احترام اصل برابر حقوق و خودمختاری ملل …” (بند ۲ ماده یک). “تامین روابط دوستانه بین المللی بر پایه احترام به اصل تساوی حقوق ملل و اصل حق آنها در تعیین سرنوشت خود” (ماده ۵۵)

 

– قطعنامه های مجمع عمومی (VI, 545 .5 فوریه ۱۹۵۲) تمام ملل حق تعیین سرنوشت خود را دارند”

 

– قطعنامه (۱۴/۱۵۱۴ ,دسامبر ۱۹۶۰) “همه ملت ها حق تعیین آزادانه سرنوشت خود را دارند، بر پایه این حق ، آنها آزادانه وضع سیاسی خود را تعیین می کنند و آزادانه توسعه اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی و فرهنگی شان را پی می گیرند”

 

– میثاق بین الملل حقوق مدنی وسیاسی ۱۹۶۶، (ماده ۱) “تمام ملت ها حق تعیین سرنوشت خود را دارند. بر پایه این اصل آنها آزادانه وضع سیاسی خود را تعیین و آزادانه توسعه اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگیشان را تامین می کنند

 

این ها بخشی از آن بندهای استکه به حق تعیین سرنوشت ملتها از سوی حقوق بین المللی تاکید دارد.

 

حق تعیین سرنوشت از آنِ کیست: گروه ملی یا اقلیت ملی؟

آقای منوچهر صالحی در نوشته فوق الذکر خود، حق تشکیل دولت را، با تحریف و نادرست، به گروههای زبانی تفویض میکند. اما آنچنانکه فوقا به “حق ملل در تعیین سرنوشت خود” در قوانین بین المللی اشاره کردم، این حقوق به “گروههای ملی” تعلق میگیرد و نه “اقلیت های ملی”. بنابراین بهتر است اول بدانیم که “گروه ملی” چیست و “اقلیت ملی” کدام است؟

گروه ملی، آن گروه انسانی استکه به تناسب شرایط، دارای زبان، تاریخ، اغلب دین و فرهنگ مشترک و در عین حال دارای سرزمین ملی مشترک است. متعلقین به گروه ملی عموما دارای نام ملی، هویت جمعی مشترک و احساس تعلق به گروه ملی را دارند. عمده ترین ویژگی که گروه ملی را به  داشتن حق تعیین سرنوشت در حقوق بین المللی ارتباط میدهد، داشتن سرزمین مشترک است. بدون سرزمین مشترک، همین گروه انسانی که بصورت پراکنده در سرزمین متعلق به ملت دیگری زندگی میکنند “اقلیت ملی” (در ادبیات رسمی ایران هم گروه ملی و هم اقلیت ملی را اقوام یا اقلیت های قومی میخوانند) خوانده میشود. در عین حال هر ملتی در خارج از منطقه ملی خود “اقلیت ملی” تلقی میگردد. اقلیتهای ملی به علت نداشتن سرزمین ملی متعلق به آنها، از حق داشتن دولت ملی محروم می مانند.

با این حساب، تاسیس دولت (چه مستقل و چه دولت ایالتی- ملی) جزو حقوق شناخته شده گروههای ملی (خلق های ترک، فارس، کرد، بلوچ، عرب، ترکمن و…) در ایران است. اما “اقلیتهای ملی” (که در ادبیات سیاسی و دولتی ایران با نام اقلیت های قومی خوانده میشوند) به دلیل نداشتن منطقه ملی نمیتوانند مطالبه تشکیل دولت را داشته باشند.

گفته میشود که جمعیت های زبانی در ایران (علی رغم عدد ۷۳ آقای منوچهر صالحی که برای تمامی “گروه های ملی” و “اقلیتهای ملی” قید کرده اند ) از صد بیشتر است. اقلیتهای ملی (که در ادبیات سیاسی فارسی، اقلیت های قومی خوانده میشود) برای تشکیل دولت فعالیت نمیکنند، بلکه برای بهروری از حقوق بیشتر برای تحقق “حقوق برابر شهروندی” در یک دمکراسی تلاش میکنند. حقوق زبانی نیز طبق اعلامیه جهانی حقوق زبانی، بخش جدایی ناپذیر حقوق “اقلیتهای ملی” بشمار میرود.

می بینیم که علی رغم توهم پراکنی (۷۳ دولت مستقل) آقای منوچهر صالحی، غیر از ملت فارس که صاحب دولت (مقصود حاکمیت جمهوری اسلامی نیست بلکه دولت موجود فارسی در ایران) است،  تنها پنج ملت (ترک، کرد، بلوچ، عرب، ترکمن و به احتمالی لر) مطالبه حق تعیین سرنوشت در کشور را مطرح می کنند و حق تشکیل دولت ملی- ایالتی در مناطق ملی خود (آذربایجان، کردستان، بلوچستان، الاحواز و ترکمن صحرا و به احتمالی لرستان) را دارند. برای نمونه میتوان از کشورهای مختلفی چون هندوستان، سوئیس، عراق، کانادا و کشورهای دیگر به مثابه دولتهای چند ملیتی که در چارچوب یک نظم فدرالیستی شکل گرفته اند نام برد و پارانویای ذهنی آقای منوچهر صالحی را از فضای خیالی ایشان به زمین واقعی کشاند.

نگاهی به منابع آماری منوچهر صالحی

پیشتر یاآور شدم که بیش از پنج صفحه از نوشته هفت صفحه ایی آقای صالحی مربوط است به آمار و ارقامی جمعیت های زبانی در ایران که از منابع مختلف و عمدتا برای دو هدف جمع آوری شده است؛

یک: بالا نشان دادن رقم جمعیت فارس در کشور نسبت به دیگر جمعیتهای زبانی و بویژه نسبت به جمعیت ترک در کشور. و جالب است که بدانیم در اغلب آمارهای ارائه شده از سوی آقای صالحی (که به منابع آنها اشاره خواهم کرد) جمعیت فارس کشور بیش از پنجاه درصد و در بعضی از آنها حتی تا ۶۳ درصد (حدود ۴۲ ملیون از ۸۰ ملیون جمعیت ایران) ذکر شده است.

دوم: پایین نشان دادن (قابل توجه) جمعیت ترک در کشور است. در آمارهای ارائه شده جمعیت ترک کشور ۱۳ تا ۲۰ درصد و حدود ۸ ملیون از ۸۰ ملیون ذکر میشود. این در حالیست که هشت ملیون جمعیت ترک را با حدسی نزدیک به یقین میتوان در تهران سراغ گرفت! به نظر میرسد که آقای منوچهر صالحی یا از ترکیب جمعتی تهران باخبر نیستند و یا خودشان را به بی خبری زده اند!

منابع آماری جمعیت های زبانی بحث انگیزی در نوشته آقای صالحی مورد استفاده قرار گرفته است که من تنها با اشاره از کنار آنها میگذرم. چون سخنی داهیانه ایی میگوید که عاقلان را اشاره ایی کافیست.

با وجود اینکه بخش اعظم نوشته آقای صالحی ردیف کردن اسامی جمعیتهای زبانی درایران است ، اما خود ایشان در بخشی از مقاله در مورد مسئله آمار از جمعیت های زبانی در ایران چنین نوشته است:

“تا کنون بنا بر انگیزه‌های سیاسی در سرشماری‌های دوران پادشاهی پهلوی و جمهوری اسلامی درباره هویت زبانی افراد پژوهشی انجام نگرفت و به‌همین دلیل نیز بسیار دشوار است بتوان درباره بافت قومی مردم ایران سخنی گفت.” (پایان نقل قول)

از آقای منوچهر صالحی باید پرسید که، اگر در مورد آمار جمعیتهای زبانی در ایران به دلیل سیاسی (که روشن نکرده است آن دلیل سیاسی چیست)۳ پژوهشی از طرف دولت ایران انجام نگرفته، پر کردن بیش از پنج صفحه از یک نوشته هفت صفحه ایی با آمار و ارقامی از منابع غیرمطمئن خارجی برای چیست؟

با این وجود، آقای منوچهر صاحلی منابع آماری خود را در این نوشته چنین به قلم داده اند:

یک: “سازمان‌های جاسوسی کشورهایی که در پی تجزیه ایرانند، نیز آمارهایی درباره ترکیب زبان مادری جمعیت ایران انتشار یافته‌اند که در این‍جا تازه‌ترین آمار سازمان جاسوسی «سیا» را مبنای بررسی خود قرار می‌دهیم.” (پایان نقل قول)

دوم: “مهرداد ایزدی دانشمندی از تبار کردان که در بیوگرافی خود درباره زادگاه خویش و هم‌چنین ملیت پدر خود سکوت کرده” (پایان نقل قول)

سوم: “گسترده‌ترین پژوهش درباره بافت زبانی مردم ایران از سوی مؤسسه مردم‌شناسی جهانی  انجام گرفته است که در این‌جا به بررسی آن می‌پردازیم” (پایان نقل قول)

آقای منوچهر صالحی ظاهرا چپ گرا، “سازمان جاسوسی سیا” را منبع آماری خود انتخاب کرده است! جالب است که خود آقای صالحی این سازمان را سازمانی با هدف تجزیه ایران معرفی میکند، اما منبع آماری چنین سازمانی را چنان معتبر دانسته که در نوشته خود از آن به عنوان منبع استفاده کرده است! دومین منبع آماری آقای صالحی آقای مهرداد ایزدی است. آقای ایزدی با وجود اینکه ملیت کرد دارد، اما در آمار ارائه شده از سوی ایشان،  نه از زادگاه خویش (یعنی کردستان) و نه از ملیت پدر خویش (یعنی کردها) چیزی در این آمار قید نکرده است. پرسش اینجاست که شخصی با تبار کردی (مقصود با داشتن ملیت غیرفارس در ایران) چگونه در مورد آمار جمعیتی ملیت خویش سکوت کرده است؟ آقای صالحی کسی را به عنوان منبع انتخاب کرده است که هم در مورد منطقه ملی خود (کردستان) و هم در مورد زبان خلق خود (کردی) سخنی نگفته است! آیا به نظر عجیب نمی آید؟ آیا میتوان آمار جمعیت های زبانی در ایران را از زبان شخصی با مشخصات فوق جدی تلقی کرد؟ آیا امروز کرد تباری را میتوان یافت که دانشی در حد یک دانشمند (آنچنانکه منوچهر صالحی معرفی میکند) داشته باشد، اما در مورد مظلومیت ملت کرد و آمار جمعیت زبانی خود  و تعرض دولت مرکزی به آن منطقه سخن نگوید؟ دانشمند مورد نظر آقای منوچهر صالحی مشخصاتی دارد که خود بخود اعتبا آماری وی را، خواه ناخواه، زیر علامت سوآل میبرد. سومین منبع آقای صالحی سایت اینترنتی “ائتنولوقیا”ست. همین سایت در چند سال پیش جمعیت ترک ایران را درصدی  بیشتر از جمعیت فارس زبان در ایران نشان میداد. اما از یکی دو سال پیش، معلوم میشود که پولهای لوبی دولت ایران در گردانندگان این سایت کارگر افتاده و آمارهای این مرکز به صورت حیرت آوری تغییر شکل داده و عمدتا در سمت تمایلات فکری آقای منوچهر صالحی عمل میکند. در هر صورت این سایت نیز یک منبع خارجی و از نظر اعتبار آمار و ارقام اعتبار لازم را ندارد.

با شیوه نقد منوچهر صالحی آشنا شویم

آقای منوچهر صالحی در متن نوشته خود آمار دیگری را در رابطه با جمعیت های زبانی در ایران و از زبان وزیر امور خارجه ایران، علی اکبر صالحی در ترکیه بیان شده را مطرح کرده و سپس آن را مورد نقد قرار داده است. در این آمار زبانی(که در لینک زیر میتوانید آن را مشاهده کنید) وزیر امور خارجه ایران علی اکبر صالحی میگوید که “۴۰ درصد مردم ایران به زبان ترکی سخن میگویند”.

http://www.youtube.com/watch?v=OFZVGvsw9gk

آقای منوچهر صالحی در خصوص این سخن وزیر امور خارجه ایران در مطبوعات ترکیه، مینویسد:

“بنا به ادعای آژانس خبری دوغان ترکیه گویا علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه ایران که به ترکیه سفر کرده بود، در آن کشور مدعی شد «بیش از ۴۰ % مردمان ایران به زبان ترکی صحبت می کنند.»  البته این گفته صالحی در رسانه‌های خبری ایران بازتابی نیافت و بنابراین هنوز به‌طور رسمی از سوی دولت ایران محتوای این ادعا تأیید نشده است. “ (پایان نقل قول)

یک: آقای منوچهر صالحی انتظار دارند چنین خبری در رسانه های داخلی بشدت سانسور شده و کنترل شده ایران بازتاب نیز داشته باشد!! این نهایت پر توقعی نسبت به رسانه های خبری در ایران است!! گویا این رسانه ها هر خبری را منعکس میکنند و فقط گفته های وزیر امور خارجه خود را (آنهم در مورد جمعیت زبانی ترک) بازتاب نداده اند و از این طریق به اعتبار خبر لطمه زده اند!! با تمامی این احوال آقای منوچهر صالحی نیک میدانند که حتی سخنان رئیس جمهور کشور در ایران سانسور میشود، چه رسد به سخنان این یا آن وزیر. به زعم آقای منوچهر صالحی گویا از سانسور در ایران خبری نیست و اگر خبری در ایران بازتابی نیابد، خبر اعتبار خود را از دست میدهد!! عجب استدلال محکمی!! نوشته های خود آقای منوچهر صالحی در رسانه های ایران بازتاب ندارد!! آیا این بدان معنی استکه آقای منوچهر صالحی مقاله نمی نویسند؟؟ خبری را که خود آقای منوچهر صالحی از طریق گفتگوی تلویزیون مشاهده  کرده است، در انتظار بازتاب آن گفتگو در رسانه های ایران است تا اعتبار خبر تایید گردد!!

دو: آقای منوچهر صالحی انتظار داشت این خبر از طرف مقامات رسمی ایران نیز تایید هم بشود!! آقای صالحی بازهم، انگار گفتگوی وزیر امور خارجه را ندیده باشند، منتظر تایید این خبر از سوی مقامات جمهوری اسلامی است!! درجه خوشبینی آقای منوچهر صالحی نسبت به مقامات رسمی ایران حیرت انگیز است.

سه: آقای منوچهر صالحی در انعکاسی خبر در نوشته خود از جملهء “بنا به ادعای آژانس خبری دوغان“، استفاده میکند. منظور آقای صالحی اینست که این آژانس “ادعا” میکند، اما معلوم نیست که خبر “واقعی” باشد! درصورتیکه این خبر گفتگوی ویدئویی علی اکبر صالحی را با خبرنگاری در ترکیه نشان میدهد. به عبارت دیگر سخنان اکبر صالحی، وزیر امورخارجه وقت ایران، از زبان خودش و بصورت فیلم قابل مشاهده است. بنابراین بیان آقای منوچهر صالحی در اینکه این خبر “ادعای آژانس خبری” است هم نادرست و هم تحریف آشکار خبر است. خبر فوق را میتوانید در لینک “آژانس خبری دوغان” نیز مشاهده کرد. همچنین آقای منوچهر صالحی نه لینگ گفتگوی وزیر امور خارجه ایران را بلکه لینک نوشتاری این خبر را در لیست رفرنس های خود آورده است. در صورتیکه من لینک گفتگو وزیر امور خارجه ایران در ترکیه را قبلا برایشان ارسال کرده بودم.

در این خبر وزیر امور خارجه دولت ایران (که اساسا دولتی در تعارض با حقوق ملیتهای غیرفارس ایران است) اذعان میکند که ۴۰ درصد جمعیت ایران به ترکی سخن میگویند. اما منوچهر صالحی استدلال کودکانه دیگری بر این سخنان وزیر امور خارجه ایران ارائه میدهد که واقعا خواندنی است. منوچهر صالحی مینویسند:

“گیریم که خبر آژانس دوغان ترکیه درست و وزیر امور خارجه ایران چنین سخنی را در ترکیه گفته بوده باشد. او مدعی شد که در ایران ۴۰ میلیون تن به زبان ترکی سخن میگویند. اما آیا چون هر کسی در ایران ترکی سخن بگوید، باید اجبارأ به ملیت ترک ایران تعلق داشته باشد؟ برای نمونه تقریبآ ۹۵ تا ۹۸ درصد مردمی که در ایران می‌زیند، می‌توانند به زبان فارسی سخن بگویند. آیا بنا بر این واقعیت می‌توان مدعی شد که جمعیت فارس‌زبان ایران ۹۵ و یا ۹۸ درصد است؟ هم‌چنین چندین میلیون تن که در ایران دارای تحصیلات دبیرستانی و دانشگاهی هستند، می‌توانند به زبان انگلیسی سخن بگویند، اما آیا می‌توان این افراد را «انگلیسی» پنداشت؟” (پایان نقل قول)

آقای منوچهر صالحی، به هر نحو سخنان وزیر امور خارجه ایران در ترکیه را، با بی میلی هم شده باشد، تایید میکند. اما وی در توجیه و در واقع تحریف محتوی سخنان وزیر امور خارجه ایران، میگوید هر کسی که به زبان ترکی سخن بگوید نمیتواند ترک  باشد. دلیل منوچهر صالحی اینست که؛ اگر “۹۵ تا ۹۸ درصد مردم ایران میتوانند به فارسی سخن بگویند، آیا واقعا ۹۵ یا ۹۸ درصد مردم ایران فارس زبانند (فارس اند)؟” و یا مینویسد: “هم‌چنین چندین میلیون تن که در ایران دارای تحصیلات دبیرستانی و دانشگاهی هستند، می‌توانند به زبان انگلیسی سخن بگویند، اما آیا می‌توان این افراد را «انگلیسی» پنداشت؟”.  آقای منوچهر صالحی مقایسه بسیار تحریف آمیز، نادرست و غیرواقعی را در میان گذاشته است. این درست که، اگر واقعا ۹۵  یا ۹۸ درصد مردم ایران بتوانند به فارسی سخن بگویند فارس نیستند. چون فارسی در مدارس ایران تنها زبان انحصاری و اجباری تحصیلی است و تمامی کودکان مجبورند آن را برای گذران معیشت خویش در مدارس بیاموزند. اگر چندین ملیون به زبان انگلیسی سخن میگویند هم به دلیل اینست که انگلیسی زبان دوم در نظام آموزشی ایران است و البته که تعداد کسانیکه به آن زبان میتوانند سخن بگویند “انگلیسی” به حساب نمی آیند. اما بایستی از جناب منوچهر صالحی بپرسیم که “زبان ترکی” در کدام مدرسه و یا دانشگاهی در ایران تدریس میشود که بخشی از کسانی که به ترکی سخن میگویند به حساب تحصیل کرده ها زبان ترکی بگذاریم؟ نکند زبان ترکی در مدارس ایران تدریس میشود و که ما خبر نداریم!! تحصیل به زبان ترکی در مدارس ایران نه تنها ممنوع است، بلکه آقای صالحی نیک میداند که به دلیل سیاستهای آسیمیلاسیون دولتی و تحقیر و تبعیض علیه زبان ترکی در ایران، هر روز، دقیقا هر روز، از تعداد متکلمین زبان ترکی کاسته میشود و به همان اندازه به تعداد متکلمین زبان فارسی افزوده میشود. اما منوچهر صالحی با این استدلال تحریف کننده شعور خوانندگانش را نیز به بازی میگیرد و به هیچ می انگارد و از این طریق میخواهد افکار عمومی جامعه را با تحریف و تخطئه ذهنی خودش تطبیق دهد. بنابراین مقایسه جمعیت فارسی دان و یا جمعیت انگلیسی دان در ایران با کسانیکه به زبان ترکی در این کشور سخن میگویند، قیاسی بی معنی، تحریف کننده و مع الفارق است. این قیاس تنها و تنها بر اساس تحریف و برای فریب مردم انجام می گیرد.

در عین حال باید یادآور شوم که کسانیکه میتوانند در ایران به فارسی سخن بگویند اصلا و ابدا ۹۵ و یا بدتر از آن ۹۸ درصد نیستند. اینها اعداد من درآوردی آقای منوچهر صالحی است. براساس آمارهای دولتی “در سال ۱۳۹۰ جمعیت بی سواد بالای شش سال کشور ۱۵ و۲۵ درصد بود. یعنی همچنان نزدیک به ۱۰ میلیون جمعیت بی سواد بالای شش سال در ایران وجود دارد”۴٫  به بیان دیگر نرخ باسوادی در بدترین حالت ۷۵ و در بهترین حالت ۸۵ درصد است. اما آقای منوچهر صالحی درصد باسوادان را به دلخواه تا عدد ۹۸ ( حداقل ۱۳% و حداکثر ۲۳% درصد) بالا برده است!

 

اما برای آگاهی باز هم بیشتر خوانندگان آقای منوچهر صالحی من آمار دیگری را، اینبار از زبان وزیر آموزش و پرورش وقت ایران حمید‌رضا حاجی ‌بابایی نقل میکنم تا چند و چون قضیه آماری تا حدودی بیشتر روشن گردد. آقای حاجی بابایی وزیر آموزش و پرورش طی یک مصاحبه در سال ۱۳۸۸ (لینک مصاحبه را در زیر مشاهده کنید) عنوان میکند که: “هفتاد در صد دانش آموزان در تمامی مدارس ایران دو زبانه (بخوان غیرفارس زبان) هستند”. (پایان نقل قول)

http://www.edunews.ir/index.php?view&sid=23573

آقای منوچهر صالحی بایستی بهتر بدانند که وزیر آموزش پرورش از تعداد دانش آموزان کشور باخبر است. از وضعیت تحصیلی این دانش آموزان نیز اطلاع کافی دارد. اضافه شدن یک سال تحصیلی برای دانش آموزان غیرفارس زبان در نظام آموزشی و برای تقویت زبان فارسی آنها در این گفتگوی وی نیز، هدفی است که دولت جمهوری اسلامی برای تقویت زبان فارسی کودکان غیرفارس به آن دست زده است، در عین حال منبع خبر نیز خبرگزاری دولتی در ایران است و نگرانی آقای منوچهر صالحی از بابت منابع خبر نیز که یک منبع دولتی است، انشااله منتفی است! آیا وقتی وزیر آموزش و پرورش میگوید که، هفتاد درصد دانش آموزان در تمامی مدارس ایرا غیرفارس زبان هستند، این بدان معنا نیست که جمعیت فارس زبان کشور حدودا سی (۳۰) درصد در کشور است؟ اگر آمار وزیر آموزش پروش را معتبرتر از سازمان جاسوسی سیا در آمریکا بدانیم، آمار ارائه شده از سوی سازمان سیای آمریکا در مورد جمعیت زبانی در ایران یک پول نمی ارزد. به بیان دیگر وزیرامور خارجه میگوید جمعیت ترک زبان کشور ۴۰ درصد است و وزیر آموزش و پرورش کشور میگوید غیرفارسها ۷۰ درصد جمعیت ایران و بدین ترتیب فارس زبانها ۳۰ درصد جمعیت ایران را تشکیل میدهند. اگر منوچهر صالحی به عددهای آماری وزرای دولت ایران معترض است، چرا تا کنون در هیچ مقاله ایی گنجاندن آمار زبانی و آمار اتنیکی در سرشماریهای کشور را مطالبه نکرده است؟

در عین حال حتی اگر بگیریم که جمعیت ترکهای ایران طبق میل منوچهر صالحی هشت ملیون باشد. آذربایجان (که امروز در چندین استان با اسامی گوناگون تقسیم شده است) سرزمین مادری این خلق است. براساس حقوق بین المللی که فوقا ذکر آن گذشت، این خلق که شصت و اندی سال پیش حکومت ملی خود را برپا کرده بود و همین خلق حدود ده قرن در ایران بر اریکه قدرت دولتی تکیه زده بود، باید که از حق تعیین سرنوشت خویش برخوردار باشد یا نه؟ آمار جمعیت ها، اصل حق تعیین سرنوشت را زیر سوآل نمیبرند. آقای منوچهر صالحی اگر مخالف این حق شناخته شده هستند، دلیلی  ندارند که توهم پراکنی و سفسطه بازی بکنند، بهتر است صادق باشند و باورشان را با مردم در میان بگذارند.

پرسش پایانی من از منوچهر صالحی اینست که اگر انصاف را ملاک قرار دهید، وزیران (امور خارجه و آموزش و پرورش) دولت ایران از نظر ارائه آمار و ارقام در داخل کشور اعتبار بیشتری دارند یا سازمانهای خارجی و از آن جمله سازمان جاسوسی سیا که در این نوشته به آنها اعتماد کرده اید؟

سخن پایانی

آقای منوچهر صالحی طی مقاله خویش مفاهیم بسیار ناسنجیده و تخریبی را مورد استفاده قرار داده است، مفاهیم چون “تجزیه طلب” و یا “پان ترکیسم”، و مفاهیم چون “ایرانی” و “انیرانی” (غیرایرانی) مفاهیمی که اساسا جزو جدایی ناپذیر ادبیات سیاسی پان ایرانیستها و جمهوری اسلامی در تبلیغ علیه حقوق ملیتهای غیرفارس در ایران است. چگونه فردی که مدعی نوشتن مقالات علمی است، چنین سطحی و بی هوا مفاهیمی که در ادبیات فارسی بار منفی زیادی دارد در نوشته هایش مورد استفاده قرار میدهد؟ آیا کسی که حقوق زبانی خود را مطالبه میکند پان ترک تلقی میشود؟ کسی که برای حق تعیین سرنوشت مبارزه میکند پان ترک است؟ به نظر میرسد استفاده از این مفاهیم چیز جز فرار از پاسخ دادن به ضروریات موجود در حوزه حقوق ملیتهای ساکن در ایران نیست. فرار و یا مقاومت لجوجانه در برابر مطالبات حق طلبانه مردم و ملیتهای ساکن ایران، این کشور را بسوی خوشبختی نمی برد.  آقای منوچهر صالحی احتمالا فاجعه یوگسلاوی را فراموش کرده است. شاید به همین خاطر استکه وی با توسل به شیوه های غیردمکراتیک، تحریف و ایجاد توهم  بر شیپور یوگسلاویزه شدن  ایران میدمد.

به آقای منوچهر صالحی باید گفت که؛ انصاف چیز بسیار خوبی است و عدالت چیزی بسیار خوب تر! خلقهای غیرفارس در ایران به اندازه کافی تحقیر شده اند و تبعیض علیه شان روا شده و میشود. شما (که خود را چپ هم میدانید) اگر کاری برای ملیونها مظلوم ستمدیده در آن کشور نمی کنید، حداقل با این نوشته ها  غیرانسانی و استدلاهای سفسطه آمیز نمک بر زخم آنها نپاشید و به ابزار دولت جمهوری اسلامی در تبلیغات علیه جنبش های سیاسی خلقهای تحت ستم در ایران تبدیل نشوید.

نویسنده: یونس شاملی

۲۰۱۳-۰۸-۰۳

Yunes.shameli@gmail.com

منابع:

۱-      http://www.iranglobal.info/node/21954

۲-      http://www.iranglobal.info/node/21752

۳-      http://turkmensahramedia.net/fa_azdigaran/1385/zaban.htm

۴-      http://www.rahesabz.net/story/62652

تمام حقوق نشر متعلق به وب سایت پادماز است. مطالب منتشرشده در وب سایت پادماز ضرورتا بیانگر رویکرد جنبش ملی دموکراتیک عرب الاحواز نیست.

الصعود لأعلى