قیام ملت عرب علیه سیاست تغییر بافت جمعیتی احواز، آوریل ۲۰۰۵
مردم عرب اقلیم احواز از بدو لشکرکشی رضاخان و اشغال سرزمین آنان تا به امروز همواره در برابر سیاست های دولت مرکزی ایستادگی کرده اند. تغییر بافت جمعیتی اقلیم احواز یکی از خطرناکترین سیاست هایی بود که بلافاصله پس از برچیده شدن حاکمیت عربی از سوی رژیم حاکم آن زمان به کار گرفته شد و تا به امروز ادامه دارد.
طی مقاومت شهروندان عرب در برابر سیاست های غیر انسانی دولت ایران در اقلیم احواز هزاران شهروند احوازی جان خود را از دست دادند، بسیاری نیز از سرزمین آباء و اجدادی خود تبعید شدند و…
مهمترین دلیل مقاومت ملی، جمعی، گروهی و فردی در برابر سیاست های ایران در احواز را نشات گرفته از روح آزادی خواه و استعمار ستیز انسان عرب می دانیم.
دولت ایران در نتیجه سیاست های جهانی و اقلیمی توانست سرزمین ما را اشغال، ثروت های مردم ما را غارت و آحاد ملت ما را به انقیاد و بردگی بکشد. بنا براین مقاومت ملت ما مقاومت برای رهایی از بردگی است. در مقاومت ملی برای رهایی از بردگی دولت فارس سالار ایران، موارد دیگری نیز نهفته است که در ادامه این نوشته به آنها اشاره می کنیم.
اقتصادی – اجتماعی:
از جمله دلایل ایستادگی احوازی ها در برابر مهاجرت غیر عرب ها به اقلیم احواز، سلب زمین های مردم عرب از سوی اشغالگران بود. نظام ایران جهت ایجاد هزاران فرصت شغلی در زمینه کشاورزی چند صد هزار هکتار زمین کشاورزی را طی دوره های مختلف از کشاورزان عرب مصادره کرد.
طرح های توسعه نیشکر و کشت و صنعت های بزرگ را راه اندازی نمود و اقوام و ملیت های دیگر را به اقلیم احواز گسیل داد. بنابراین در مقابل هجرت غیرعرب ها به احواز، مردم عرب با از دست دادن زمین های کشاورزی خویش منبع درآمد و راهکار امرار معاش خود را از دست می دادند.
مهاجرت کارمندان ادارات و سازمان های دولتی و نظامی جهت اشتغال در مناطق عرب نشین، سبب شده است که شهروند عرب در سایه تبعیض سیستمایک اعمال شده، هیچ امیدی به اشتغال در وطن نیاکان خود نداشته باشد. مهاجرت کارمندان و کارگران غیر عرب جهت اشتغال در شرکت ها، کارخانه های صنعتی، صنعت نفت، پتروشیمی و مراکز تجاری نظیر بنادر و حتی بازار شهرهای عرب نشین، راه را بر اشتغال جوانان عرب در اقلیم احواز کاملا بسته است.
در این زمینه، بررسی ها نشان می دهد که مثلا در اصفهان اکثریت مطلق شاغلان اهل استان اصفهان هستند. در شهرهای سمنان، یزد، شیراز، مشهد، قزوین و… نیز وضع به همین منوال است. در اقلیم احواز اما بیش از ۷۰ در صد مشاغل موجود در بخش های اداری، نظامی، صنعتی و کشاورزی وابسته به دولت و حتی شاغلان در بخش خصوصی را مهاجرانی اشغال کرده اند که در دوره های مختلف به اقلیم احواز گسیل داده شده اند.
این امر سبب شده است تا ترکیب قومی حاشیه نشینان شهر احواز مرکز اقلیم احواز و چند شهر دیگر، در سطح جهان بی نظیر باشد. بی نظیر به این معنا که، ساکنان اصلی اقلیم احواز، تقریبا صد درصد حاشیه نشینان این اقلیم را تشکیل می دهند.
در شهر مشهد که به لحاظ حاشیه نشینی در سطح ایران دارای رتبه اول است، اکثریت مطلق حاشیه نشینان را افغانی ها و مهاجران تبعیدی عرب احوازی و عرب عراقی تشکیل می دهند. در تهران نیز شهروند تهرانی الاصل در حاشیه زندگی نمی کند و تمام حاشیه نشینان مهاجرانی هستند که از دیگر شهرها و روستاها به تهران آمده و در حاشیه این شهر سکنی یافته اند.
ورود دهها هزار تن از مهاجران غیر عرب و در اختیار قرار دادن فرصت های شغلی با درآمد بسیار بالا و اختصاص دادن امکانات رفاهی به آنان از سوی دولت جهت اقامت همیشگی در این اقلیم، سبب شده است تا شهرهای اقلیم احواز به دو بخش مهاجرین غیر عرب ثروتمند و بخش حاشیه نشین عرب تهی دست و رانده شده تقسیم شوند.
سیاسی:
از زمان ورود ارتش رضاخان به احواز تا به امروز دولت مرکزی ایران مردم عرب را به عنوان تهدیدی اساسی برای تمامیت ارضی خود می داند.
این نگاه که خود برخاسته از اعتقاد درونی گردانندگان دولت مرکزی مبنی براینکه آنها به ناحق دست به اشغال احواز زده اند، سبب شده است، تا حاکمان مرکزی ایران همواره رویکردی مطلقا امنیتی نسبت به اقلیم احواز داشته باشند.
رویکرود امنیتی دولت ایران سبب شده تا نظام های متوالی سیاست هایی با توجیه گری امنیتی محض را در این اقلیم به کار گیرند. سیاست هایی که همواره شهروندان احوازی را در تمامی زمینه ها به حاشیه رانده است.
مصادره زمین های کشاورزان عرب، ذخیره کردن آب رودخانه های اقلیم احواز در پشت سدها در خارج از اقلیم احواز، محرومیت کامل جوانان عرب از فرصت های شغلی ایجاد شده در اقلیم احواز، مهاجرت غیر عرب ها به احواز و دهها مورد دیگر ابزارهایی هستند که دولت مرکزی ایران در رویارویی امنیتی با ملت عرب احواز طی نه دهه بکار گرفته است.
زیست محیطی:
در اقتصاد مبتنی بر حفاظت از محیط زیست طرح های اقتصادی بسته به میزان سازگاری با محیط زیست در اولویت قرار می گیرند. دولت ایران اما در سرزمین های اشغالی هیچ کدام از شاخص های زیست محیطی را مد نظر قرار نمی دهد و فقط در راستای امور امنیتی تمامی طرح های اقتصادی را پی ریزی می کند.
به عنوان مثال طرح های توسعه نیشکر(علاوه بر اینکه بیش از ۷۰ درصد سایر شاغلان خود را مهاجران غیرعرب تشکیل می دهند) به شدت محیط زیست اقلیم احواز را تخریب کرده و موجب گسترش انواع بیماری های خطرناک در اقلیم احواز شده اند.
چنین طرحی که نه توجیه اقتصادی دارد و نه سازگار با محیط زیست است، نمونه بارزی از یک طرح امنیتی که به سود دولت مرکزی و به ضرر ملت عرب احواز است. آینده نگری اقتصادی که حفاظت از محیط زیست و حفظ منابع برای تحویل به نسل های آینده را محور کار خود قرار می دهد به هیچ وجه با اجرای چنین طرح هایی سازگار نیست.
مثال دیگر طرح ۸۰۰ هزار هکتاری موسوم به (طرح رهبری) است که حسن روحانی در سفر اخیر خود به احواز از تصمیم دولت متبوعش برای تحقق آن طی سه سال خبر داد.
بر اساس این طرح (ملی) ۸۰۰ هزار هکتار از زمین های احواز هموارسازی شده تا در اختیار متقاضیان از میان عموم ایران قرار گیرد! تجربه طرح های توسعه نیشکر و بکارگیری اکثریت مهاجر در این طرح ها و همچنین استمرار رویکرد امنیتی بر ضد شهروندان عرب و حاکمیت مطلق غیرعرب ها بر این اقلیم نشان می دهد که اکثریت مطلق این زمین ها به مهاجران غیر عرب اختصاص خواهد یافت.
عقل حسابگر که سلامت محیط زیست را مدنظر قرار دهد به هیچ وجه نمی پذیرد که زیستگاه اصلی شهروندان عرب در اختیار صدها هزار مهاجر قرار گیرد تا بار دیگر هزینه گسترده آلودگی محیط زیست منطقه را شهروند عرب پرداخت کند.
این طرح نیز برای عرب ها نه تنها توجیه اقتصادی ندارد بلکه تهدیدی بزرگ برای محیط زیست احواز محسوب می شود؛ طرح مذکور به ضرر شهروندان عرب و به سود مهاجران است.
در زیر سایه چنین طرح هایی، عرب ها باید هزینه آلودگی هایی را بپردازند که ناشی ازفعالیت های غیر استاندارد دولتی در بخش های کشاورزی، صنعت، نفت و پتروشیمی است. فعالیت هایی که اکثریت مطلق سود آن به جیب مهاجران غیر عرب می رود.
مردم عرب احواز در چنبره سیاست های ظالمانه دولت ایران قریب به نه دهه است که ملزم به پرداخت هزینه خوشی، رفاه و درآمد بالای مهاجران غیرعرب است . این هزینه های هنگفت باعث ابتلای شهروندان عرب به انواع سرطان و دیگر بیماری ها شده است.
آلودگی همه جانبه و وسیع آب و خاک و هوای اقلیم احواز به حدی است که سلامت نسل های حاضر و آینده عرب احوازی را تهدید می کند. لذا نگرانی عرب ها از استمرار وضعیت فعلی مبتنی بر دلایل واقعی است که نشان می دهد در آینده ای نه چندان دور عرب ها نه زمینی و نه آبی برای کشت خواهند داشت. ساکنان اصلی حتی از وجود هوا و محیط سالم برای ادامه حیات در اقلیم احواز محروم خواهند ماند.
دانستن اینکه هیچ نشانه ای دال بر کاهش تبعیض سیستماتیک نسبت به عرب ها و ورود آنها به سیستم اقتصادی وجود ندارد، نگرانی مردم عرب را دوچندان می کند.
فرهنگی:
مهاجرانی که وارد اقلیم احواز می شوند نه تنها حداقل امکانات معیشتی را نیز از دست شهروندان عرب می ستانند بلکه به هویت عربی احواز نیز دراز دستی می کنند.
مهاجران اقدام به تاسیس تشکیلات سیاسی و اجتماعی کرده و خود را صاحب اصلی اقلیم احواز و شهروندان عرب را مهاجر می خوانند! وقاحت اینان تا آنجا پیش رفته است که در شهر احواز، زبان و فرهنگ عربی و لباس عربی را به سخره می گیرند.
آنان با در اختیار داشتن تمام امکانات فرهنگی نظیر صدا وسیمای استانی و نشریات محلی همواره به فرهنگ عرب می تازند.
شاخه هایی از مهاجران پا را فراتر نهاده و اقدام به تاسیس گروههای شووینیست کرده و افکار نژادپرستانه را برضد ملت عرب ترویج می کنند و طرفداران خود را به دشمنی با شهروند عرب آموزش می دهند.
جمهوری اسلامی نیز از تشکیلات شووینیست ملی گرای ایرانی در احواز حمایت می کند تا در زمان مناسب آنها را جهت سرکوب مردم عرب بکار گیرد. نمونه بارز این حالت، کشتار مردم عرب محمره به دست مهاجران غیر عرب در سال ۱۳۵۸ شمسی است.
صدها عرب محمره که توسط نظامیان ایرانی و مهاجران غیرعرب به قتل رسیدند
بنابراین ورود شمار بیشتری از مهاجران به اقلیم احواز تهدیدی جدی برای زبان و فرهنگ و جان شهروندان عرب محسوب می شود.
اقدامات مذکور، هیچکدام تصادفی نبوده و نتیجه سیاست هایی تدوین شده است . همگان می دانند که طراحان این سیاست ها براساس دغدغه های ناسیونالیستی و به منظور تاسیس دولت – ملت ایران آنها را ترسیم کرده اند.
در مقابل سیاست های غیر انسانی دولت ایران، ملت عرب الاحواز با قیام های مکرر خود نشان داد که فرایند آسیمیلاسیون را نپذیرفته و مصرانه به ایستادگی در برابر آن ادامه خواهد داد.
از سوی دیگر مردم عرب به هیچ وجه توجیه گری های آسیمیله شدگان و خودباخته گان که سعی می کنند وجود مهاجران در احواز را امری عادی جلوه دهند، قبول ندارند.
تا زمانی که مهاجرت به احواز متوقف نشده و مسئولیت اداره اقلیم احواز به دست ساکنان اصلی عرب آن نباشد، ورود مهاجران به اقلیم احواز به منزله استمرار ستیزه جویی امنیتی نظام با ملت عرب بوده و هر زمان ممکن است آتش رویارویی همه جانبه بین ملت عرب و دولت مرکزی و حامیانش را شعله ور سازد.
بی تردید مسئولیت تمام تبعات هر حادثه ای بر عهده دولت ایران و سایر (روشنفکران) و فعالان سیاسی و اجتماعی ایرانی و چنین نیز بر عهده سازمان های بین المللی خواهد بود.